حیا به دست تو آموخت دلبریها را
حیا به دست تو آموخت دلبریها را
و آمدی که امامت کنی پریها را
بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب
چنان تو کرده ادا حقّ خواهریها را
خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم
بگیر دست دل پای منبریها را
وفا نداشت پرستو، تو یاد دادی باز
به هر چه مرغ مهاجر، کبوتریها را
به جز تو مونس موسی کی است بتواند؟
به جا بیاورد آیین دختریها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسریها را
شکسته باد خدایا همیشه دست تبر
شکست قامت سبز صنوبریها را
نشستهام چو غباری به شوق اذن دخول
بیا بگو نتکانند پادریها را
شاعر: #علی_فردوسی
یا حضرت معصومه سلام الله علیها
حیا به دست تو آموخت دلبریها را
و آمدی که امامت کنی پریها را
بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب
چنان تو کرده ادا حقّ خواهریها را
خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم
بگیر دست دل پای منبریها را
وفا نداشت پرستو، تو یاد دادی باز
به هر چه مرغ مهاجر، کبوتریها را
به جز تو مونس موسی کی است بتواند؟
به جا بیاورد آیین دختریها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسریها را
شکسته باد خدایا همیشه دست تبر
شکست قامت سبز صنوبریها را
نشستهام چو غباری به شوق اذن دخول
بیا بگو نتکانند پادریها را
شاعر: #علی_فردوسی
یا حضرت معصومه سلام الله علیها
- ۶۴۸
- ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط