.معلمم گفت: زندگی را تعریف کنگفتم زندگی تعریف کردنی نیستناراحت شد و نمره ام را صفر دادسالها بعد که او را دیدمپیر شده بود و عصا به دست راه می رفتجلو رفتم و گفتم: زندگی را تعریف کن، آرام خندید و گفت:نمره ات بیستزندگی را باید زیست!