P8
P8
~راستش من یه کاراگاه بودم که یه پرونده دادن
*چه پرونده ایی؟!
+همونی که بخاطرش اینجاییم
~وقتی اومدیم اینجا گشتیم بار اول هیچ اتفاقی نیوفتاد نتونستیم پرونده و حل کنیم سونبه نیمم خواست که ببندم این پرونده رو ولی من قبول نکردم شبانه روز سر اون پرونده بودم میدونم از خونوادم...
فلش بک:
+اوماااا میای بازی
~نه پسرممم میبینی که اوما کار داره
=بسه دیگه همش چسبیدی به اون پرونده کوفتیت
+نوناااا با اوما درست حرف بزن
=جیمین چقدر سا ده ایی اون اصلا بهت اهمیت نمیده
~بس کننن این وسط یه دختر کوچولو گم شده باید پیداش کنم برو تو اتاقت
=کاشکی بجای اون دختر بچه تو گم شده بودی
+نوناااا ااا هیققققق (گریه) بسهههه
=ایششش.... (رفت تو اتاقش درم محکم بست)
~هیش پسرم اروم باش
+اوما من بهت افتخار میکنم
~مرسی پسرم
دینگ دانگ
الو؟
&خانم پارک یه اتفاقی داره میفته همسایه زنگ زدن که صدای جیغ و گریه میاد
~ااااومدم
پایان فلش بک
+تو اون مدتی که نبودی نونا تمام تلاششو کرد تونست دکتر بشه خیلی دوران سخت ولی شیرینی داشتیم خیلی هواسش بهم بود ولی من میخواستم بیام تو این رشته همجوره راضی نمیشد تا اینکه بهش قول دادم کاری که تو کردی رو نکنم ازم خواست که تنهاش نذارم و غیبم نزنه که خوب زدم زیر قولم ولی از وقتی ازدواج کرده شوهرش هی تو گوشش میخونه منو بفرستن بیرون ولی نونا هم گفت نه ازش جدا شد گفتم خب من میرم خوابگاه که کلی دعوام کرد بگذریم بعدش اوبا اومد منو ببره یپش خودش...
~چیییی اون....
+نترس هم من هم نونا جفتمون مخالفت کردیم تصمیم گرفتم این پرونده ای یکه نتونتستیو خودم حلش کنم هم بهم افتخار کنی هم اینکه با پول مسابقش بتونم حداقل اجاره خونه به نونا کمک کنم
_ مسابقه؟
+اره فعلا نمیگن اون گروهی یکه تونست انجام بده هدیه نقدی میدن
_یعنی بخاطر منافع خودت مارو به خطر انداختییی
*تند نرو
_چیچیو تند نرم الان اگه نتونیم رد شیم چی ببین مادرش مونده
~من بازی رو کامل انجام ندادم چون تنها من زنده موندم
_دیگه بدترررر
+کسی زورت نکرد که بیای من به تهیونگ هم گفتم خودم میرم یونیگی هم هیمنطور خودتون پاشدین اومدین من هیچ زورتون نکردم
* راست میگه
€دینگ دانگگگ پسررر اااا کجاییننن...
انیووووو ادمین پرپل صحبت میکنه
امید وارم خوشتون بیاد بترکونین
شرط 15تا کامنت 11 تا لایک
~راستش من یه کاراگاه بودم که یه پرونده دادن
*چه پرونده ایی؟!
+همونی که بخاطرش اینجاییم
~وقتی اومدیم اینجا گشتیم بار اول هیچ اتفاقی نیوفتاد نتونستیم پرونده و حل کنیم سونبه نیمم خواست که ببندم این پرونده رو ولی من قبول نکردم شبانه روز سر اون پرونده بودم میدونم از خونوادم...
فلش بک:
+اوماااا میای بازی
~نه پسرممم میبینی که اوما کار داره
=بسه دیگه همش چسبیدی به اون پرونده کوفتیت
+نوناااا با اوما درست حرف بزن
=جیمین چقدر سا ده ایی اون اصلا بهت اهمیت نمیده
~بس کننن این وسط یه دختر کوچولو گم شده باید پیداش کنم برو تو اتاقت
=کاشکی بجای اون دختر بچه تو گم شده بودی
+نوناااا ااا هیققققق (گریه) بسهههه
=ایششش.... (رفت تو اتاقش درم محکم بست)
~هیش پسرم اروم باش
+اوما من بهت افتخار میکنم
~مرسی پسرم
دینگ دانگ
الو؟
&خانم پارک یه اتفاقی داره میفته همسایه زنگ زدن که صدای جیغ و گریه میاد
~ااااومدم
پایان فلش بک
+تو اون مدتی که نبودی نونا تمام تلاششو کرد تونست دکتر بشه خیلی دوران سخت ولی شیرینی داشتیم خیلی هواسش بهم بود ولی من میخواستم بیام تو این رشته همجوره راضی نمیشد تا اینکه بهش قول دادم کاری که تو کردی رو نکنم ازم خواست که تنهاش نذارم و غیبم نزنه که خوب زدم زیر قولم ولی از وقتی ازدواج کرده شوهرش هی تو گوشش میخونه منو بفرستن بیرون ولی نونا هم گفت نه ازش جدا شد گفتم خب من میرم خوابگاه که کلی دعوام کرد بگذریم بعدش اوبا اومد منو ببره یپش خودش...
~چیییی اون....
+نترس هم من هم نونا جفتمون مخالفت کردیم تصمیم گرفتم این پرونده ای یکه نتونتستیو خودم حلش کنم هم بهم افتخار کنی هم اینکه با پول مسابقش بتونم حداقل اجاره خونه به نونا کمک کنم
_ مسابقه؟
+اره فعلا نمیگن اون گروهی یکه تونست انجام بده هدیه نقدی میدن
_یعنی بخاطر منافع خودت مارو به خطر انداختییی
*تند نرو
_چیچیو تند نرم الان اگه نتونیم رد شیم چی ببین مادرش مونده
~من بازی رو کامل انجام ندادم چون تنها من زنده موندم
_دیگه بدترررر
+کسی زورت نکرد که بیای من به تهیونگ هم گفتم خودم میرم یونیگی هم هیمنطور خودتون پاشدین اومدین من هیچ زورتون نکردم
* راست میگه
€دینگ دانگگگ پسررر اااا کجاییننن...
انیووووو ادمین پرپل صحبت میکنه
امید وارم خوشتون بیاد بترکونین
شرط 15تا کامنت 11 تا لایک
۳.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.