در پیش چشم عاشق جان که بها ندارد

در پیش چشم عاشق جان که بها ندارد
در چرت نیمــــــــــــــــــروزی رویا که جا ندارد

در هرج و مرج این شهر گدا خدا ندارد
در بیستون دل هم تیشه که جان ندارد

شاه و وزیر در جنگ سرباز که نا ندارد
این شهر دیگ چوبیست بی شک حلوا ندارد

درد و خنجر رفیقن تنه که تاب ندارد
وقتی صدا بپیچه مرد و نامرد ندارد

برده فروشان نجیب "این چاه حیا ندارد
چوب حراج خورده "طفل و نبی ندارد

اوج غریبی ماست "لهجه گناه ندارد
هر بی پدر یتیم نیست ما و شما ندارد

#امیرعلی_قربانی
#تابستان96
#چکامه_های_باران


https://t.me/chekamehaibaran
دیدگاه ها (۱)

یاد دارم که در ایام طفلی متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پ...

آدم از یک جایی به بعددیگر خودش را به در و دیوار نمیکوبد،از ه...

زِ بی وفاییِ دنیا دلم گرفت و نبود وفایِ هیچکسی بهتر از وفایِ...

قطعا روزی صدایم را خواهی شنید !روزی که نه صدا اهمیت دارد،و ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط