کتابمولاناسروش

#کتاب#مولانا#سروش
این کتاب به شرح زندگانی و سلوک معنوی مولانا می‌پردازد، دراین کتاب، دکتر سروش با قلمی تحلیلگرانه به تشریح مقاطع معرفتی مولانا در طی زندگانی‌اش می‌پردازد. آن‌چنان که نویسنده «زاهد با ترس» و «سجاده‌نشین باوقار» و «شیخ زیرک» و «مرده گریان» و «شمع جمع منبلان» قصه را پس از «طلوع شمس عشق» در «افق اقبالش»، «زنده‌ای خندان»، «عاشقی پران»، «یوسفی یوسف‌زاینده» و «آفتابی بی‌سایه» وصف می‌کند و او را به توصیف خود مولانا قمارباز عاشق می‌خواند.
***
دکترسروش در این کتاب، درمورد دیدار مولوی با شمس، به تفصیل سخن برده‌است، به صورت اجمالی از دیدگاه او شمس مولانا را از قیدها بری و از بندها رها می‌کند و اورا آزاد می‌کند، در صفحه ۱۱۱ کتاب، نویسنده چنین می‌نگارد:
شمس با جلال‌الدین جز این نکرد. جامه‌های ژنده او را از تن بیرون آورد، (ژنده‌هایی که جلال‌الدین، مستوری و آبرو و حشمت خود را بدان‌ها وابسته می‌دید) و او را عریان رها کرد. آنگاه آن تن عریان، بی وام کردن از کسی، خود به بافتن جامه دست برد، و قبایی از اطلس بر خود پوشاند و بر ژنده‌های پیشین نفرین و نفرت فرستاد:

تابش جان یافت دلم واشد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم
یوسف بدم زکنون یوسف زاینده شدم

آن جامه‌های ژنده چه بود؟ نام، شهرت، مریدان، سمت شیخ‌الاسلامی، ادعای عالم بودن، بال وپر و ساز و برگ و حشمت و ثروت، مقام افتاء، مدرس بودن،... هریک از این زنجیرها کافی بود تا شیری یا شاهینی را برای همه عمردر بند نگاه دارد. شمس به جلال‌الدین درس دیوانگی داد تا زنجیرها را پاره کند، ژنده‌ها را بدرد و به دور اندازد، تا ماه شخصیت او از پس آن ابرهای تیره، برآید و خورشیدوار، شب عالم را روز کند...
دیدگاه ها (۱)

یکی از بهترین کتابهای جبران خلیل جبران

#کتاب #رز#گمشده #هر آدمی گمشده ای دارد که باید برای پیدا کرد...

#کتاب#اروین د.یالوم#دروغگویی روی مبلاین چهارمین کتابی هست که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط