من از روییدن خار سر دیوار دانستم

من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگرد به این بالا نشستن ها
#شعر
#اشعار
#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

عزت یوسف اگر ورد زبان همه شدقیمتی داشت که بیچاره زلیخا پرداخ...

چه پریشانم از این فکر پریشان شب و روزکه شب و روز کجایی و کجا...

کی به انداختن سنگ پیاپی در اب ماه را میشود از حافظه اب گرفت#...

خلاصه همه رنج های ما اینست پرنده ای که دل اورده بود دل برده ...

آنگاه که تو چون گل در چمن بودیچی میشد گر من آن خار سر دیوار ...

عشق یعنی گل به جای خار باش پل به جای این همه دیوار باش.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط