گفت

...
گفت:
چشم هاىِ تو
مرا به اين روز انداخت!
اين نگاهِ تو، كارِ مرا به اينجا كشاند
تاب و تحملِ نگاه هاى تو را نداشتم
نمى ديدى كه چشم
بر زمين مى دوختم؟
گفتم :
در چشم هاىِ من دقيق تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست...

#بزرگ_علوی
#گل #شمعدانی
#چشم #روز #نگاه #کار #کشاند #تاب #تحمل #دیدار #زمین #چشم_ها #دقیق #هیچ #تابستان #مرداد
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۲)

...از دلتنگی ها عبور کرده امآنگاه که به سرزمین تو قدم گذاشتم...

...عطر شکوفه های سیب با تغییر فصل تمام نخواهد شد!هر جا تو با...

...هر جا که روم در نظرم روی تو باشدیا گردش چشم و خم گیسوی تو...

...دست هایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی!اما تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط