از وقتی رفتی دارم میان تلخ ترین روزهای زندگی دست و پا ...

از وقتی رفتی دارم میان تلخ ترین روزهای زندگی دست و پا میزنم
تمام این روزها در نبودت دست خالی می آیند و شرمنده می روند...
مثل دیروز...
مثل امروز...
مثل هرروز...

بهانه های دل زیاد شده یارا, دلبرش را میخواهد....
یک روز دلتنگ صدایت میشود
روز دیگر دلتنگ زمانهایی که باخودت حرف میزدی و بهت میخندیدم
امروز هم که قدم زدن با تورا کم داشت...
یادش بخیر دویدن های روی پل عابر
کجایند روزهای خاص...

من و دل هر دو به یک تو نیازمندیم.
من برای لحظه ای لبخند.... دل برای لحظه ای آرامش....

کجایی که
تنها دیدنت, داشتنت آرامم خواهد کرد
این را زمانی فهمیدم که دیگر حتا خاطراتت بی قراری ام را تسکین نمیدهد
دلشوره دارم هرساعت و هر لحظه...
کارم به جایی رسیده که دعا می کنم لااقل یکی شبیه تورا ببینم :

همان نگاه گیرا و معصوم
همان دستای مهربان
همان لبخند دلنشین
همان...همان...همان...تو

آری من در جستجوی توام
برای دوباره ما شدن.

#دردنامه
#داوودی
دیدگاه ها (۴)

... بیا کمی مقابلم بنشین...اینجا همه چیز به وقت چشمانت اتفاق...

بیا باهم قدم بزنیم.... باران هم می بارد تنها برای ما....بانو...

شک ندارم خدا تورا برای من آفریده... قسم به شعر...تنها چشمان ...

سهراب اهل تنهایی ام....نگاه کن روزگار من تهی از بودن هاست......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط