پیکر تراش پیرم و با تیشه خیال
پیکر تراش پیرم و با تیشه خیال
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام
تا در نگین چشم تو نقش هوس زنم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام
بر قامتت که وسوسهی شستشو در اوست
پاشیده ام شراب کف آلود ماه را
تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیده ام ز چشم حسودان، نگاه را
تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشوده ام
از هر زنی، تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی، کرشمه رقصی ربوده ام
اما تو چون بتی که به بت ساز، ننگرد
در پیش پای خویش به خاکم فکنده ای
مست از می غروری و دور از غم منی
گویی دل از کسی که تو را ساخت، کنده ای...💞
#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام
تا در نگین چشم تو نقش هوس زنم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام
بر قامتت که وسوسهی شستشو در اوست
پاشیده ام شراب کف آلود ماه را
تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیده ام ز چشم حسودان، نگاه را
تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشوده ام
از هر زنی، تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی، کرشمه رقصی ربوده ام
اما تو چون بتی که به بت ساز، ننگرد
در پیش پای خویش به خاکم فکنده ای
مست از می غروری و دور از غم منی
گویی دل از کسی که تو را ساخت، کنده ای...💞
#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
۴.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.