شعر می گویم و باران می نوشم

شعر می گویم و باران می نوشم

تو آنقدر دوری

که شعرهایم پناهم می دهند

پشت شانه هایشان

تا سردم نشود

و غصه نخورم

از تنهایی...
دیدگاه ها (۶)

#کسی_آن_سوی_دیوار_است_کس_این_سو_نه_آن_میداند_نه_این_تنها_شاع...

#می_آییمی آیی و در من طلوع می کنیشبیه صبح در بارش بارانمی آی...

#او_رفت_و_این_خود_شعر_بلندی_ست..........☆..........☆...........

#راس_ساعت_دلتنگیه_تبسم_خیالی.....برهوتِ بی کسییعنی همین جاجا...

عاشقانه های شبنم

اگر من در زندگی ام باران بودم....‌می شستم تمام غم ها را از پ...

رها🍂 پاییز آرام آرام آماده ی رفتن می شود..رنگ انار، عطر بارا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط