از من چه مانده بعد تو جز ناتوانیم

از من چه مانده بعد ِ تو جز ناتوانیم
جز سنگ ِ قبر ِ خاطره روی جوانیم

بی عشق و بی عاطفه و هیچ وعده ای
ماندم چگونه سمت ِ خودت می کشانیم

آن من که آزموده جهان را به عشق ِ خویش
حالا برای همچو تویی امتحانیم

آن از نبرد ِ بین تو اعتماد ِ من
این از قمار ِ بین من و زندگانیم

باید بمیری و نگویی دلت کجاست
درسی که داده ای به من از هم زبانیم

حالا که نیستی و نمی خواهیم بگو
حالا چرا به پای ِ خودت می نشانیم؟!

اگر برای ِ اَبــد هوای ِ دیدن ِ تو نیفتد از سر ِ من چه کنم؟

هجوم ِ زخم ِ تو را نمی کِشد تن ِ من برای ِ کُشته شدن چه کنم؟

هزار و یک نفری به جنگ ِ با دل ِ من برای ِ این همه تن چه کنم؟
دیدگاه ها (۲)

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیستگویی همه خوابند ، کسی را ب...

رضا گلپور و محمدحسین رستمی به اتهام جاسوسی برای موساد در زند...

چوانگتسی (فیلسوف چینی):دیشب خواب دیدم که پروانه ام و امروز و...

عجب آشفته بازاریست ! نورچشمی های سابق ... و دلواپسان اکنون و...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط