من عاشق آن رهبر نورانی خویشم

من عاشـق آن رهبــر نورانــی خـویشم

آن دلبــر وارستــۀ عـرفـانـی خــویشم


عمـری است غمیـنم ز پریشانـی آن یار

هـر چنـد که محزون ز پریشانی خویشم


در دام بـلایت شـده ام سخـت گرفتـار

امـواج بـلای دل طوفــانــی خـویشم


چون نقـش نگـارین تو بر دیـده در اُفتــد

گمگشتــۀ این دیـدۀ بـارانــی خـویشم


زان لحظه که مجنون شدم از زلف سیاهت

در کوهم و در دشـت و بیـابـانی خـویشم


از شـوق وصال تو چه ویرانـه شد این دل

چندی است که شاد از دل ویـرانی خویشم


یک لحظه پشیمان نشدم از غم آن دوست

عمری است که مشغول نگهبـانی خـویشم


دل کنـده ام از عـالـم دنیــایـی ولیکـن

دلـبستــۀ آن یـار خـراسـانــی خـویشم
دیدگاه ها (۲)

نماز بی ولایت حقه بازیست اساس مسجدش بتخانه سازیست چرا دشمن...

سلام به مناسبت فرارسیدن دهه فجر اهنگ های مرتبط با اين ايام.ا...

الا مسها که در گرد و غبارید به اکسیر ولایت دل سپارید طل...

رهبر من نور چشمان من است / عشق او آیین و ایمان من است ذوالف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط