در فـراقـت بغض دیریـن در گلـو دارم هـنوز
در فـراقـت بغض دیریـن در گلـو دارم هـنوز
با لـب خامـوش خــود راز مـگـو دارم هـنوز
صـوفی دیر مـغانـم ،خـانـقـاهـم شــد خراب
خـرقـه ی پـشمینه در دست رفو دارم هـنوز
با من از درد و غم وهجران خود چیزی مگو
من ز هجـرانت دلی دیـوانـه خو دارم هـنوز
قـبله ی عـشقـم شـدی ، امـا نـمازم شـد قضا
مـن ز خـون دیدگان خـود وضـو دارم هنـوز
مـو پریشان آمدی روزم سیه کردی چو شب
قـصـه هـا بـا زلفـکانت مو به مو دارم هـنوز
دل گرفــتار تــو و حـالم پـریـشـان تـر ز بـاد
پیـش چشمـان خمــارت آبِ رو دارم هـنوز؟
راهـی میخـانه ی عشقـت شـدم مستانه وار
از لب نــوشـیـن تـو، می در سـبو دارم هنوز
در سکوت تار شب چشمـم بـه قـاب پنـجـره
در شـب تنهـایی خود، هـای و هو دارم هنوز
در خیالـت با خیالم باده گردانی بس است
لحـظـه هایی در جــوارت ، آرزو دارم هنــوز
برکهءمتروک دل امشب فروغش رنگ باخت
چون خسوف روی مه درپیش رو دارم هنوز
💜
با لـب خامـوش خــود راز مـگـو دارم هـنوز
صـوفی دیر مـغانـم ،خـانـقـاهـم شــد خراب
خـرقـه ی پـشمینه در دست رفو دارم هـنوز
با من از درد و غم وهجران خود چیزی مگو
من ز هجـرانت دلی دیـوانـه خو دارم هـنوز
قـبله ی عـشقـم شـدی ، امـا نـمازم شـد قضا
مـن ز خـون دیدگان خـود وضـو دارم هنـوز
مـو پریشان آمدی روزم سیه کردی چو شب
قـصـه هـا بـا زلفـکانت مو به مو دارم هـنوز
دل گرفــتار تــو و حـالم پـریـشـان تـر ز بـاد
پیـش چشمـان خمــارت آبِ رو دارم هـنوز؟
راهـی میخـانه ی عشقـت شـدم مستانه وار
از لب نــوشـیـن تـو، می در سـبو دارم هنوز
در سکوت تار شب چشمـم بـه قـاب پنـجـره
در شـب تنهـایی خود، هـای و هو دارم هنوز
در خیالـت با خیالم باده گردانی بس است
لحـظـه هایی در جــوارت ، آرزو دارم هنــوز
برکهءمتروک دل امشب فروغش رنگ باخت
چون خسوف روی مه درپیش رو دارم هنوز
💜
۱.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.