❤️ گفتگوی شبانه با حضرت دوست❤️
❤️ گفتگوی شبانه با حضرت دوست❤️
خدای جانـــــم...
امشب دیگر هیچ چیز آرامم نمیکند جز همین مناجات شبانه..
کودکی ام را یادم هست.
میگفتن: تو که پاکی ما رو دعا کن ...
من امشب دلتنگـــــ تمـــــام پاکی هایے کودکی ام هستم
دلتنگ بال پروازی که گـــــم شد...
نمیدانم کجا و کی بهشت از دستم افتاد و هــــــــــزار تکــ↯ـــه شد !
نمیدانم کجا گم اتـــــ کردم....
مثل قبلها دیگر حنایم رنگے ندارد
قول هایم قـــــول نیست
توبه بر زبان دارم و دل اما شوق گناه!
ولے خدای جانم !
من تمـــــــام امیدم به بخشندگے توست
این امید را از من نگیر...
باز هم ...
بـــــاز هم...
به من فرصت بده....
خدای جانـــــم...
امشب دیگر هیچ چیز آرامم نمیکند جز همین مناجات شبانه..
کودکی ام را یادم هست.
میگفتن: تو که پاکی ما رو دعا کن ...
من امشب دلتنگـــــ تمـــــام پاکی هایے کودکی ام هستم
دلتنگ بال پروازی که گـــــم شد...
نمیدانم کجا و کی بهشت از دستم افتاد و هــــــــــزار تکــ↯ـــه شد !
نمیدانم کجا گم اتـــــ کردم....
مثل قبلها دیگر حنایم رنگے ندارد
قول هایم قـــــول نیست
توبه بر زبان دارم و دل اما شوق گناه!
ولے خدای جانم !
من تمـــــــام امیدم به بخشندگے توست
این امید را از من نگیر...
باز هم ...
بـــــاز هم...
به من فرصت بده....
۴۹۰
۰۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.