آدم یه وقتایی فکر می کنه به اونجایی رسیده که کاری از دستش
آدم یه وقتایی فکر می کنه به اونجایی رسیده که کاری از دستش بر نمیاد
تو شبایی گیر کرده که انگار قرار نیست صبح بشه!
من فکر می کنم جا موندم، تو نگاه آرومی که گرماش عمق وجودم رو سوزوند تو سکوتی که حرفای زیادی ازش خوندم ولی گوشام محروم موندن از صدایی که باید شنیده می شد و نشد...
فقط یه جسمم که نفس می کشه
خودِ من یه جایی دور تر از من اما کنار یه آدم دیگه داره زندگی می کنه،
داره خودش رو آماده می کنه برای خوشی ها و سختی های روزگارش
شاید تموم این فکر و خیالا تموم این احساسی که با قدرت چمبره زده روی من، چند روز یا چند ماه دوام داشته باشه
کی تضمین می کنه دو سال بعد هوای اون آدم هنوز تو سرم باشه؟
هنوزم دلم بخواد پنجره ی خونه ای رو وا کنم که خونه ی اونه؟!
کی می تونه قول بده من سالهای بعد هم جا مونده باشم؟
زندگی گذراست حتی وقتی عمیقا احساس می کنی دچار نیروی قوی به اسم عشق شدی!
آره می خوام بگم شاید تو هم چند سال بعد اصلا احساس امروزت رو نداشته باشی
پس خودت رو مجبور نکن چیزی رو قبول کنی که هنوز قلبت نمی تونه خواستنش رو تضمین کنه...!!
•| #فائزه_شبانی |•
تو شبایی گیر کرده که انگار قرار نیست صبح بشه!
من فکر می کنم جا موندم، تو نگاه آرومی که گرماش عمق وجودم رو سوزوند تو سکوتی که حرفای زیادی ازش خوندم ولی گوشام محروم موندن از صدایی که باید شنیده می شد و نشد...
فقط یه جسمم که نفس می کشه
خودِ من یه جایی دور تر از من اما کنار یه آدم دیگه داره زندگی می کنه،
داره خودش رو آماده می کنه برای خوشی ها و سختی های روزگارش
شاید تموم این فکر و خیالا تموم این احساسی که با قدرت چمبره زده روی من، چند روز یا چند ماه دوام داشته باشه
کی تضمین می کنه دو سال بعد هوای اون آدم هنوز تو سرم باشه؟
هنوزم دلم بخواد پنجره ی خونه ای رو وا کنم که خونه ی اونه؟!
کی می تونه قول بده من سالهای بعد هم جا مونده باشم؟
زندگی گذراست حتی وقتی عمیقا احساس می کنی دچار نیروی قوی به اسم عشق شدی!
آره می خوام بگم شاید تو هم چند سال بعد اصلا احساس امروزت رو نداشته باشی
پس خودت رو مجبور نکن چیزی رو قبول کنی که هنوز قلبت نمی تونه خواستنش رو تضمین کنه...!!
•| #فائزه_شبانی |•
۱۲.۶k
۲۳ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.