مادربزرگم میگوید زمان ما دوستت دارم دائم المصرف نبود

مادربزرگم می‌گوید : زمان ما دوستت دارم دائم المصرف نبود. نهایتاً پدربزرگت که خیلی در دلم گُل می‌کرد قرمه سبزی می‌پختم با سالاد شیرازی. چای دارچین دم می‌کردم برای عصر. ماتیک می‌زدم و از این بساط‌ها ! پدرت هیچوقت نمی‌گفت مثلا فلان چیز را انجام بده یا نده. به جایش می‌گفت زن باید موهایش بلند باشد بیاید تا کمرش. من هم موهایم بلند بود .. تا کمرم بود ... می‌دانستم که کوتاه کنم خُلقش تنگ می‌شود. دوستت دارم را زیاد نمی‌گفت اما غذا که می‌خوردم یک دلِ سیر نگاهم می‌کرد. وقت هایی که می‌رفتیم چرخی بزنیم یک کاست می‌انداخت داخلِ پخش ماشین و می‌خواند : دوسِت دارم می‌دونی .. این کارِ دله ..
بعد می‌گفت : کاست ها نباشند آدم دلش می‌ترکد ها خانم. مگر نه ؟
من هم لبخندکی می‌زدم و می‌گفتم : خانم موافق است.
ما خیلی بلد نبودیم بگوییم دوستت دارم، اما همین کارها مزه‌اش بیشتر از گفتنش بود.
شماها جوانید و امروزی. نمی‌گویم نگویید .. اما خب آدم باید کاری هم کند برای دوست داشتنش ...
#مریم_قهرمانلو
دیدگاه ها (۱۷)

،عاقـآ ســلام عـرض شــد،😚 😚 😚 چهـ خبـرا؟ خـوبـین؟خـوشـین؟...

عاقااااا سلام🤗 بیا پایینو بخوووون😡 خدمت شما عرض کنم که ☺ ...

اونجایی که همسر احسان قاسم آبادی گریه میکنه میگه بهم گفت عزی...

هوا حسابی سرد بودُ مچاله شده بودم تو خودم...!یه نگاه بهش اند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط