معلم گفت:عشقرامعناکنپسرک گفت:نمیدانمعشق چیستاماوقتےمادرم صبحهالقمه رادرکیفممیگذاردوبه دروغمیگویدعزیزمبخوربازهم هستدلم میلرزدازدروغ مادرم یاشایدلرزش دلم همان عشق است