بي تو مهتاب شبي باز از ان كوچه گذشتم..
بي تو مهتاب شبي باز از ان كوچه گذشتم..
همه تن چشم شدم خيره ب دنبال تو گشتم..
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم..
شدم ان عاشق ديووانه ك بودم..
.........
اشكي از شاخه فرو ريخت!
مرغ شب ناله تلخي زدو بگريخت!
اشك در چشم تورلرزيد
ماه بر عشق تو خنديد!
يادم ايد كه دگر از تو جوابي نشنيدم.
نگسستم،نرميدم...
رفت در ظلمت غم ان شب و شبهاي دگر هم!
نه گرفتي دگر از عاشق ازرده خبر هم!
نه كني ديگر از ان كوچه گذر هم...!
بي تو،اما،به چه حالي من از ان كوچه گذشتم
فريدون مشيري،ارديبهشت ١٣٣٩
6...
همه تن چشم شدم خيره ب دنبال تو گشتم..
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم..
شدم ان عاشق ديووانه ك بودم..
.........
اشكي از شاخه فرو ريخت!
مرغ شب ناله تلخي زدو بگريخت!
اشك در چشم تورلرزيد
ماه بر عشق تو خنديد!
يادم ايد كه دگر از تو جوابي نشنيدم.
نگسستم،نرميدم...
رفت در ظلمت غم ان شب و شبهاي دگر هم!
نه گرفتي دگر از عاشق ازرده خبر هم!
نه كني ديگر از ان كوچه گذر هم...!
بي تو،اما،به چه حالي من از ان كوچه گذشتم
فريدون مشيري،ارديبهشت ١٣٣٩
6...
۸۳۹
۰۸ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.