fiction romantic hatred part 10
fiction romantic hatred part 10
کوک دخترش و نامجون و آرورد عمارت
نامجون تا ا.ت رو دید یک دل نه صد دل عاشقش شد
ا.ت داشت اتاق هانول و آماده میکرد
محو چشمای مثل ماه ا.ت شده بود
کوک:هیونگ،خوبی؟
نامجون:ها،آ.آره
هانول:آپا ، گرسنمه
کوک:بیا بریم باهم غذا درست کنیم
کوک و هانول درحال خرد کردن هویج بودن
ا.ت رفت آشپز خونه
ا.ت:اووو،رئیس آفتاب از کدوم طرف در اومده داری آشپزی میکنی؟
کوک:اگه دخترم بخواد میتونم دنیارو به هم بزنم،(روبههانول)مگه نه ؟
هانول :اوم😄
ا.ت:آیگوووو،هانول شی،چقدر خوشگلی🥺😃
هانول:دوگو سه یو؟«کی هستید؟»
ا.ت:اومممم،من؟،من
کوک:دوست منه
هانول:آآآآ،که اینطور
ا.ت:رئیس شما برید اتاقتون من خودم براتون غذا درست میکنم
کوک:میخوام با دخترم غذا بپزم
ا.ت از آشپزخانه رفت بیرون
هانول:آپا
کوک:بله
هانول:اون خانومه چقدر خوشگل بود،دوست دخترت بود؟
کوک:نه،دوست معمولیمه
هانول:خیلی خوشگله
کوک:از مامان خوشگل تر؟
هانول:اوم
کوک لپ هانول و کشید:ای خیانت کار
هانول:😄
نامجون:جئون،باید حرف بزنیم
کوک:هانول،چند دقیقه میری پیش ا.ت بمونی؟
هانول:آرههههه
کوک هانول و برد اتاق ا.ت
کوک:چند دقیقه مراقبش باش برمیگردم
هانول رفت کنار ا.ت نشست
ا.ت:خب پرنسس خانوم،با پدرت غذا درست کردی ؟
هانول:بله
کوک:خب هیونگ،چیشده
نامجون:هانول حالش خوب نیست
کوک:یعنی چی
نامجون:یه مدت وقتی که از خواب بیدار میشد تنگی نفس و سرگیجه میگرفت ، وقتی میدوید ضربان قلبش خیلی سریع میزد،وقتی بردمش پیش دکتر گفت ناراحتی قلبی داره
کوک:چی !
نامجون:باید مراقبش باشی
کوک:چی چیکار کنم
نامجون:میتونی براش پرستار استخدام کنی
کوک:باشه،ممنون که خبر دادی
کوک رفت اتاق ا.ت
کوک:ا.ت
ا.ت:هوم
کوک:میتونی دنبال پرستار برای هانول پیدا کنی
ا.ت:چیشده
کوک:به تو ربطی نداره
ا.ت:بگو شاید تونستم کمکت کنم
کوک:هانول،هانول ناراحتی قلبی داره
کوک زد زیر گریه
هانول:آپا،چیشده
ا.ت:یااااه
کوک:زهره ترکم کردی 😧😳،چته
ا.ت:تو چجور مافیاهستی که واسه چیزی که درست میشه گریه میکنه،من به خواهر برادر داشتم که دوتاشونم مُردن،داداشم ناراحتی قلبی داشت ، پس مجبور بودم ازش مراقبت کنم پس بلدم چجوری از کسی که ناراحتی قلبی داره مراقبت کنم
کوک:ببین چجوری از داداشت مراقبت کردی که فوت کرده
ا.ت: تصادف کرد •_•
کوک:اوه
کوک و هانول رفتن اتاق کوک
شب شد
پارتی کوک داشت شروع
کوک برای ا.ت برای اینکه ا.ت قراره از هانول مراقبت کنه خریده بود
«لباس ا.ت اسلاید بعدی»
کوک دخترش و نامجون و آرورد عمارت
نامجون تا ا.ت رو دید یک دل نه صد دل عاشقش شد
ا.ت داشت اتاق هانول و آماده میکرد
محو چشمای مثل ماه ا.ت شده بود
کوک:هیونگ،خوبی؟
نامجون:ها،آ.آره
هانول:آپا ، گرسنمه
کوک:بیا بریم باهم غذا درست کنیم
کوک و هانول درحال خرد کردن هویج بودن
ا.ت رفت آشپز خونه
ا.ت:اووو،رئیس آفتاب از کدوم طرف در اومده داری آشپزی میکنی؟
کوک:اگه دخترم بخواد میتونم دنیارو به هم بزنم،(روبههانول)مگه نه ؟
هانول :اوم😄
ا.ت:آیگوووو،هانول شی،چقدر خوشگلی🥺😃
هانول:دوگو سه یو؟«کی هستید؟»
ا.ت:اومممم،من؟،من
کوک:دوست منه
هانول:آآآآ،که اینطور
ا.ت:رئیس شما برید اتاقتون من خودم براتون غذا درست میکنم
کوک:میخوام با دخترم غذا بپزم
ا.ت از آشپزخانه رفت بیرون
هانول:آپا
کوک:بله
هانول:اون خانومه چقدر خوشگل بود،دوست دخترت بود؟
کوک:نه،دوست معمولیمه
هانول:خیلی خوشگله
کوک:از مامان خوشگل تر؟
هانول:اوم
کوک لپ هانول و کشید:ای خیانت کار
هانول:😄
نامجون:جئون،باید حرف بزنیم
کوک:هانول،چند دقیقه میری پیش ا.ت بمونی؟
هانول:آرههههه
کوک هانول و برد اتاق ا.ت
کوک:چند دقیقه مراقبش باش برمیگردم
هانول رفت کنار ا.ت نشست
ا.ت:خب پرنسس خانوم،با پدرت غذا درست کردی ؟
هانول:بله
کوک:خب هیونگ،چیشده
نامجون:هانول حالش خوب نیست
کوک:یعنی چی
نامجون:یه مدت وقتی که از خواب بیدار میشد تنگی نفس و سرگیجه میگرفت ، وقتی میدوید ضربان قلبش خیلی سریع میزد،وقتی بردمش پیش دکتر گفت ناراحتی قلبی داره
کوک:چی !
نامجون:باید مراقبش باشی
کوک:چی چیکار کنم
نامجون:میتونی براش پرستار استخدام کنی
کوک:باشه،ممنون که خبر دادی
کوک رفت اتاق ا.ت
کوک:ا.ت
ا.ت:هوم
کوک:میتونی دنبال پرستار برای هانول پیدا کنی
ا.ت:چیشده
کوک:به تو ربطی نداره
ا.ت:بگو شاید تونستم کمکت کنم
کوک:هانول،هانول ناراحتی قلبی داره
کوک زد زیر گریه
هانول:آپا،چیشده
ا.ت:یااااه
کوک:زهره ترکم کردی 😧😳،چته
ا.ت:تو چجور مافیاهستی که واسه چیزی که درست میشه گریه میکنه،من به خواهر برادر داشتم که دوتاشونم مُردن،داداشم ناراحتی قلبی داشت ، پس مجبور بودم ازش مراقبت کنم پس بلدم چجوری از کسی که ناراحتی قلبی داره مراقبت کنم
کوک:ببین چجوری از داداشت مراقبت کردی که فوت کرده
ا.ت: تصادف کرد •_•
کوک:اوه
کوک و هانول رفتن اتاق کوک
شب شد
پارتی کوک داشت شروع
کوک برای ا.ت برای اینکه ا.ت قراره از هانول مراقبت کنه خریده بود
«لباس ا.ت اسلاید بعدی»
۴.۹k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.