غم دل با تو نگویم که نداری غم دل

غَمِ دِل با تو نَگویَم که نَداری غَمِ دِل

با کَسی حال تَوان گُفت که حالی دارَد

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

شانه اَت را دیر آوَردی سَرَم را باد بُردخِشت خِشت و ...

روز با کلمات روشنحرف می‌زندعصر با کلمات مبهم...شب سخن نمی‌گو...

حرف را باید زددرد را باید گفتسخن از مهر من و جور تو نیستسخن ...

زندگی ادامه دارد حتی وقتی تو دیگر توان ادامه‌اش را نداری...

خبر از غم بدهم یا که نگویم چیزی؟چه بگویم که به گفتن نرود درد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط