سم سیانور میخوام
سم سیانور میخوام
خانمی وارد داروخانه شد و با آرامش خاصی به دکتر داروساز گفت که به سیانور احتیاج دارد!
داروساز پرسید سیانور را برای چی میخوای؟ خانمه توضیح داد که لازم است شوهرش را مسموم کند!!!
چشم های دکتر داروساز چهار تا شد و گفت خدا رحم کنه!
خانم من نمی تونم به شما سیانور بدم که با اون شوهرتون رو بکشید!
این کار برخلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این امکان ندارد
نه خانم! نه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید. حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
وقتی حرف دکتر به اینجا رسید، خانم دستش را برد داخل کیفش و از داخلش یه عکس بیرون آورد...
عکسی که در اون شوهرش و زن دکتر داروساز باهم توی یک رستوران در حال شام خوردن بودند.
داروساز نگاهی به عکس کرد و گفت: چرا همان اول به من نگفتین
که نسخه دارید
#راز_زندگی
فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بستهای میرسیم و یکصد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد.
شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز میکند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود و نه کلید دیگر است.
یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند.
از روی همین زمین خوردنهاودوباره بلندشدنهاست که معنای زندگی فهمیده میشود و ما باتواناییها و قدرتهای درون خود بیشتر آشنا میشویم.
خانمی وارد داروخانه شد و با آرامش خاصی به دکتر داروساز گفت که به سیانور احتیاج دارد!
داروساز پرسید سیانور را برای چی میخوای؟ خانمه توضیح داد که لازم است شوهرش را مسموم کند!!!
چشم های دکتر داروساز چهار تا شد و گفت خدا رحم کنه!
خانم من نمی تونم به شما سیانور بدم که با اون شوهرتون رو بکشید!
این کار برخلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این امکان ندارد
نه خانم! نه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید. حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
وقتی حرف دکتر به اینجا رسید، خانم دستش را برد داخل کیفش و از داخلش یه عکس بیرون آورد...
عکسی که در اون شوهرش و زن دکتر داروساز باهم توی یک رستوران در حال شام خوردن بودند.
داروساز نگاهی به عکس کرد و گفت: چرا همان اول به من نگفتین
که نسخه دارید
#راز_زندگی
فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بستهای میرسیم و یکصد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد.
شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز میکند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود و نه کلید دیگر است.
یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند.
از روی همین زمین خوردنهاودوباره بلندشدنهاست که معنای زندگی فهمیده میشود و ما باتواناییها و قدرتهای درون خود بیشتر آشنا میشویم.
۲.۰k
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.