+ هنوز اون کابوس رو می بینی ؟
+ هنوز اون کابوس رو می بینی ؟
- آره ...
هرشب
+ خوب تعریفکن
- دارم پرواز میکنم ...
ولی هدایت پروازم دست خودم نیست ...
انگار یکی که من نمی بینمش داره
پروازم رو هدایت می کنه
+ خوب بعدش
- از بالا جاهایی رو که دوست دارممی بینم ...
دوس دارم برم طرفشون ،
برم پیش آدمایی کهدوسشون دارم
ولی نمی تونم ،
نمی شه ...
از روزای خوبم ،
از کسانی که دوست دارم
میگذرم:)
+ اونا هم تو رو می بینن؟
- آره ...
ولی اونا نمی دونن که دست خودم نیست ...
اونا فکر میکنن
من راحت ازشون رد میشم:)
و نا دیده می گیرمشون
+ خوب بعدش
- بعدش فرود میام
یه جایی که هیچکس نیست ...
وسط یه کویر داغ ...
شروع می کنم عرق ریختن ،
فریاد زدن ...
ولی فریادم صدا نداره ...
هیچصدایی...
همون موقع طوفان میشه
و من وسط کویر اسیر میشم
و زیر خروارها شن ...
+ چند وقته این کابوس رو می بینی ؟
از وقتی که شب ها تو تخت دو نفره تنها خوابیدم:)
+ چی شد که رفت؟!
- اون نرفت ، من رفتم ...
آدما دو جور میرن ...
بعضی ها میذارن
همه چیز تو دلشون تموم بشه و
هیچ حسی باقی نمونه
و وقتی عزاداری کردن
و فاتحه رابطه رو خوندن
میرن ولی بعضی ها رفتن بلد نیستن ،
اول میرن و
فکر بعدش رو نمیکنن ...
میرن که فراموش کنن:)
ولی نمی تونن ...
نمی تونن فاتحه حسی که هنوز نفس میکشه رو بخونن ...
واسه همین هیچوقت نمی تونن فراموش کنن
+ خوب خودت رفتی ،
خودتم برگرد ...
برگرد وجبران کن
- آدم های کمی هستن
که تو زندگیشون فرصت جبران اشتباهاتشون رو دارن ...
من ندارم
+ ناراحتی؟
- برای خودم نه ...
من عادت کردم ...
برای اون ناراحتم:)
+ چرا؟
-چون اون می تونست تمومکننده ی کابوس کسی باشه ...
می فهمی؟؟!
تمومکننده ی کابوس کسی که دوستش داشت:)
- آره ...
هرشب
+ خوب تعریفکن
- دارم پرواز میکنم ...
ولی هدایت پروازم دست خودم نیست ...
انگار یکی که من نمی بینمش داره
پروازم رو هدایت می کنه
+ خوب بعدش
- از بالا جاهایی رو که دوست دارممی بینم ...
دوس دارم برم طرفشون ،
برم پیش آدمایی کهدوسشون دارم
ولی نمی تونم ،
نمی شه ...
از روزای خوبم ،
از کسانی که دوست دارم
میگذرم:)
+ اونا هم تو رو می بینن؟
- آره ...
ولی اونا نمی دونن که دست خودم نیست ...
اونا فکر میکنن
من راحت ازشون رد میشم:)
و نا دیده می گیرمشون
+ خوب بعدش
- بعدش فرود میام
یه جایی که هیچکس نیست ...
وسط یه کویر داغ ...
شروع می کنم عرق ریختن ،
فریاد زدن ...
ولی فریادم صدا نداره ...
هیچصدایی...
همون موقع طوفان میشه
و من وسط کویر اسیر میشم
و زیر خروارها شن ...
+ چند وقته این کابوس رو می بینی ؟
از وقتی که شب ها تو تخت دو نفره تنها خوابیدم:)
+ چی شد که رفت؟!
- اون نرفت ، من رفتم ...
آدما دو جور میرن ...
بعضی ها میذارن
همه چیز تو دلشون تموم بشه و
هیچ حسی باقی نمونه
و وقتی عزاداری کردن
و فاتحه رابطه رو خوندن
میرن ولی بعضی ها رفتن بلد نیستن ،
اول میرن و
فکر بعدش رو نمیکنن ...
میرن که فراموش کنن:)
ولی نمی تونن ...
نمی تونن فاتحه حسی که هنوز نفس میکشه رو بخونن ...
واسه همین هیچوقت نمی تونن فراموش کنن
+ خوب خودت رفتی ،
خودتم برگرد ...
برگرد وجبران کن
- آدم های کمی هستن
که تو زندگیشون فرصت جبران اشتباهاتشون رو دارن ...
من ندارم
+ ناراحتی؟
- برای خودم نه ...
من عادت کردم ...
برای اون ناراحتم:)
+ چرا؟
-چون اون می تونست تمومکننده ی کابوس کسی باشه ...
می فهمی؟؟!
تمومکننده ی کابوس کسی که دوستش داشت:)
۱۰.۹k
۲۳ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.