گفت اصل بده
گفت اصل بده؟
گفتم مادر ام کنیز زینب..
باباموڹ هم غلام عباس..
برادرم:غلام علی اکبر
خودم نوکر رقیه
ما اصل و نصبمون غلام در خونه حسینه...
جد در جدمون نوکرش بودن، غلام خانه زادشیم..!
گفت : تو دنیا چی داری؟؟؟
گفتم: یه پیرهن مشکی...!
یه شال عزا...!
و یه سَر ، که بخواد افتاده زیر پاش..!!
خندید گفت روانی خدا شفات بده!!!
گفتم بیمار حسینم شفا نمیخواهم..
جز حسین و کربلا از خدا چیزی نمیخواهم..
گفتم مادر ام کنیز زینب..
باباموڹ هم غلام عباس..
برادرم:غلام علی اکبر
خودم نوکر رقیه
ما اصل و نصبمون غلام در خونه حسینه...
جد در جدمون نوکرش بودن، غلام خانه زادشیم..!
گفت : تو دنیا چی داری؟؟؟
گفتم: یه پیرهن مشکی...!
یه شال عزا...!
و یه سَر ، که بخواد افتاده زیر پاش..!!
خندید گفت روانی خدا شفات بده!!!
گفتم بیمار حسینم شفا نمیخواهم..
جز حسین و کربلا از خدا چیزی نمیخواهم..
- ۱.۳k
- ۱۱ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط