به تو گفتم گنجشک کوچک من باش

به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باش
تا در بهار تو من درختی پرشکوفه شوم».
و برف آب شد، شکوفه رقصید، آفتاب درآمد.
من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست،
بزرگ ترین اقرارهاست

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۰)

من هم روزگاری فکر می‌کردم عشق همه چیز را حل می‌کند. بعدها فه...

اگر دستیهزار سال میان‌مان جدایی بیافکند یک دلتنگی، یک شعرما ...

چقدر سوزناک میخونه💔💔💔😄

#عکس_نوشته

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

رمان بغلی من پارت ۴۷ارسلان: حله دیانا: آه آه فردا میخوای زن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط