part 3
part 3
داشتم از کنارش رد میشدم که دستمو محکم گرفت
ا.ت: آیییی روانی چیکار میکنیی
تهیونگ: روانی رو با کی بودی؟ (عربده)
ا.ت: هی.هیچی به خدا
دستمو محکم کشید برد توی ون مشکی
ا.ت: هییییییی منو کجا میبریییننن ولم کنیننن
تهیونگ: تورو خدا دهنتو ببند حوصله ندارم
ا.ت ویو: کاشکی از کنارش رد نمیشدمم وای کاشکی اینجوری نمیشددد
رسیدیم به یه عمارت بزرگی
منو انداختن تو انباری
تهیونگ: تا وقتی یاد بگیری با من درست رفتار کنی همینجا میمونی دختره ی هرزه
ا.ت: از ترس یه گوشه نشستمو پاهامو بغل کردم و هی اشک میریختم
ایکاش اینا یه خواب باشه یا یه کابوس
چند ساعت بعد:
ا.ت ویو: دیدم یکی در رو باز کرد
یه زن مسنی بود که توی دست سینی غذا بود
اون زنه رو (آجوما مینویسم)
آجوما: دخترم بیا بخور
نگاه سینی کردم توش پر از سوسک و مجودات زنده بود حالم داشت بهم میخورد
ا.ت: من اینوووووو نمییییخووورممم
اههه
آجوما: باشه میل خودته
داشتم از کنارش رد میشدم که دستمو محکم گرفت
ا.ت: آیییی روانی چیکار میکنیی
تهیونگ: روانی رو با کی بودی؟ (عربده)
ا.ت: هی.هیچی به خدا
دستمو محکم کشید برد توی ون مشکی
ا.ت: هییییییی منو کجا میبریییننن ولم کنیننن
تهیونگ: تورو خدا دهنتو ببند حوصله ندارم
ا.ت ویو: کاشکی از کنارش رد نمیشدمم وای کاشکی اینجوری نمیشددد
رسیدیم به یه عمارت بزرگی
منو انداختن تو انباری
تهیونگ: تا وقتی یاد بگیری با من درست رفتار کنی همینجا میمونی دختره ی هرزه
ا.ت: از ترس یه گوشه نشستمو پاهامو بغل کردم و هی اشک میریختم
ایکاش اینا یه خواب باشه یا یه کابوس
چند ساعت بعد:
ا.ت ویو: دیدم یکی در رو باز کرد
یه زن مسنی بود که توی دست سینی غذا بود
اون زنه رو (آجوما مینویسم)
آجوما: دخترم بیا بخور
نگاه سینی کردم توش پر از سوسک و مجودات زنده بود حالم داشت بهم میخورد
ا.ت: من اینوووووو نمییییخووورممم
اههه
آجوما: باشه میل خودته
۲.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.