قلم به دست میگیرم و مینویسم ،گاه دلتنگ میشوم دلتنگ تر از
قلم به دست میگیرم و مینویسم ،گاه دلتنگ میشوم دلتنگ تر از تمام دلتنگی ها،حسرت ها را میشمارم ،پدر خوبم غبار زمان ناتوان تر از آن است که چهره ی زیبایت ،صدای دلنوازت و لبخندهای دلنشین ات را برایمان کمرنگ کند، همیشه به یادت هستم ،😭🖤 بابا نبودنت شد عذابم ،زندگیم بعد از تو انگار که چیزی را کم داشته باشد ، در سراشیبی پایان است مثل آتش که دلتنگی هایش را گردن نمیگیرند ،میسوزم در خود بابا ،،😭😭😭😭😭بابایی دلم تنگته، بعد رفتنت من دیگر نابودم و نیستم ،،....🖤😭🖤😭🖤😭🖤
۲۰.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.