حال اون مردی رو دارم که یه کلبه داره وسط یه دشتی که پره
حال اون مردی رو دارم که یه کلبه داره وسط یه دشتی که پُره از خار و بوتس، یه تک کلبه که تا شعاع ۱۰ کیلومتریش هیچ موجود زنده ای نیست، تمومه پنجره های کلبشو تختِ میخ کرده و حتی نمیزاره از لابه لای تخته ها نوری وارد بشه ، یه مبل تک نفره گزاشته وسط کلبش و روش نشسته و فقط فکر میکنه...
- ۱.۱k
- ۰۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط