من گاهی برای پسرم می رقصم. یک دستمال دستم می گیرم سرچوپی
من گاهی برای پسرم می رقصم. یک دستمال دستم می گیرم سرچوپی می شوم و یک نفره کردی می رقصم برای پسرم. در بچگی ما رقص بود اما کم نبود.
ما بلد بودیم در شرایط سخت هم برقصیم.
مثلن دهه ی شصت که مادربزرگم وقت ملاقاتی می گرفت ما یکهوجمع می شدیم و می رقصیدیم و می خواندیم و مادربزرگم می گفت من زود برمی گردم.
یا دهه ی هفتاد یکهو در مهمانی بلند می شدیم و می خواندیم: شیرین گیان کوه بیستون چه س...عشق تو داسه تیشه وه ده سم... و بیست نفری کردی می رقصیدیم.
در دل هر کسی یک خرپشته بار بود اما می رقصیدیم. دست می زدیم و می رقصیدیم. من خودم یک بار وسط چهارراه ولیعصر رقصیده ام که در یوتیوب اگر بزنید رقص وسط چهارراه ولیعصر هیچی پیدا نمی کنید چون آن وقت ها مردم هی از هم فیلم نمی گرفتند.یک چیزی وجود داشت به اسم شادی در هر شرایطی که الان خیلی وقت می شود که آگهی تسلیتش در روزنامه های کثیرالانتشار لای خبرهای روزمره به شکلی نامریی چاپ می شود. هیچ کس حواسش نیست اما طفلی به نام شادی مدتی ست معلوم نیست کجا رفته. اما من هنوز برای پسرم می رقصم و موسیقی هم خیلی عجیب است. شما اگر وسط اروپا یا آمریکا با شهره ی صولتی برقصید هیچ کس تعجب نمی کند. چون موسیقی یک زبان مشترک است و رقص هم مسری است. یک بار در متروی وین در دلم یک خرپشته بار بود و زدم به رقصیدن و یک خانم آفریقایی گفت کاش من هم بلد بودم و یک آقای سوری بشکن زد.
من گاهی برای پسرم یک نفره می رقصم و به او که با دقت نگاهم می کند، می گویم عزیزم اصل این رقص بیست نفره است و او می پرسد پس بقیه کجان؟
hh
ما بلد بودیم در شرایط سخت هم برقصیم.
مثلن دهه ی شصت که مادربزرگم وقت ملاقاتی می گرفت ما یکهوجمع می شدیم و می رقصیدیم و می خواندیم و مادربزرگم می گفت من زود برمی گردم.
یا دهه ی هفتاد یکهو در مهمانی بلند می شدیم و می خواندیم: شیرین گیان کوه بیستون چه س...عشق تو داسه تیشه وه ده سم... و بیست نفری کردی می رقصیدیم.
در دل هر کسی یک خرپشته بار بود اما می رقصیدیم. دست می زدیم و می رقصیدیم. من خودم یک بار وسط چهارراه ولیعصر رقصیده ام که در یوتیوب اگر بزنید رقص وسط چهارراه ولیعصر هیچی پیدا نمی کنید چون آن وقت ها مردم هی از هم فیلم نمی گرفتند.یک چیزی وجود داشت به اسم شادی در هر شرایطی که الان خیلی وقت می شود که آگهی تسلیتش در روزنامه های کثیرالانتشار لای خبرهای روزمره به شکلی نامریی چاپ می شود. هیچ کس حواسش نیست اما طفلی به نام شادی مدتی ست معلوم نیست کجا رفته. اما من هنوز برای پسرم می رقصم و موسیقی هم خیلی عجیب است. شما اگر وسط اروپا یا آمریکا با شهره ی صولتی برقصید هیچ کس تعجب نمی کند. چون موسیقی یک زبان مشترک است و رقص هم مسری است. یک بار در متروی وین در دلم یک خرپشته بار بود و زدم به رقصیدن و یک خانم آفریقایی گفت کاش من هم بلد بودم و یک آقای سوری بشکن زد.
من گاهی برای پسرم یک نفره می رقصم و به او که با دقت نگاهم می کند، می گویم عزیزم اصل این رقص بیست نفره است و او می پرسد پس بقیه کجان؟
hh
۲.۴k
۱۶ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.