مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره

مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره…

زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار

داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده…
مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…
زن: عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست…
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد…
مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلیمست بودی بهش گفتی…
هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن…
من ازدواج کردم…
دیدگاه ها (۲)

:‏المرأة لدیها قدرة عالیة علی قراءة لغة العیون وکشف الکذب وا...

دلــــهای پاک... خـــطآ نمۍڪنندســآدڱۍ مۍ ڪنندســـآدڱۍپآڪتـر...

تدری ؟ متی! تخنقنی العبره وأحس أنی وحید😟 لا قلت تامرنی بشی؟ ...

وینک؟کرهت هذا العمر بعدککرهت درب ما یجیلککرهت عالم ما تحکمه ...

خیلی سخته لیلا فروهر

شیطان موقع اذان صبح🤦‍♂یه روایت در همین مورد از امام محمد باق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط