پارت۱
#پارت۱
با کلافگي نشستم رو نميکت و پاي راستمو تکون دادم...باز ملوم نيس اين کجاس منو سرکار گذاشته...اي حرصم مياد...با حرص زيپه کيفمو باز کردم ک يدفه ي گله رز خوشگل جلو صورتم اومد...تا چندلحظه شوکه داشتم نگاه ميکنم...به خودم ميام و اخم ميکنم و رومو اونور ميکنم...تو گوشم ريز ميخنده و ميگ:الان عزيزجانه ما باز قهرکرده ؟! با تخسي سرمو تکون ميدم ک نفسشو تو صورتم فوت ميکنه و ميگ:اونوقت ميتونم بپرسم خانوم ما از چي ناراحتن؟!...سعي ميکنم که از خانوم ما گفتنش ذوق زده نشم...باز سرمو ب سمته بالا تکون ميدم...انگار ک کلافه شده باشه...ميگ:...دلبر ما ک اشتي نکنن...ما بهشتم باشيم برامون جهنمه...پس من ميرم...با شنيدنه جمله اخرش سريع برميگردم و ميگم:ارت...ک صدامو تو گلو خفه ميکنه...از تعجب خشکم ميزنه و دستاي دست ب سينم...شل ميوفتن دورم...با ارامش چشماشو بسته بودو انگار داشت شيرين ترين چيز دنيا رو ميخورد...حسه خجالت و لذت داشت ديوونم ميکرد...هم خجالت ميکشيدم ک همراهيش کنم...هم دلم نميخاس تموم شه...ان چنان اروم و با طومانينه ميبوسيد ک دلم ميخاست همونجا زمان متوقف شه...اروم چشامو ميبندم و همراهيش ميکنم...دستشو ميبره داخل شالمو موهامو بين دستاش ميگيره...قلبم داشت تو دهنم ميومد و دستو پامو گم کرده بودم...وقتي ک کامل سيراب شد...فاصله ميگيره و پيشونيشو ب پيشونيم ميچسبونه...هنوزم چشاشو بسته بودو من داشتم خوب ديدش ميزدم...انقد نگاش کردم ک ميخنده و زمزمه ميکنه:تموم شدما...برا خانومم هيچي نموند...اخمي ميکنم و ميگم:من ک ب تو نگاه نکردم...داشتم به پسرپشت سريت نگاه ميکردم ک چقد جذابه...سريع ازم فاصله ميگيره و پشتشو نگاه ميکنه و ميگ:کو؟! کجاس؟! با صداي بلند ميخندمو سرمو ب سمته بالا متمايل ميکنم...صداش مياد که با عصبانيت ميگ:منو دست ميندازي بچه...واستا تاحالتو جا بيارم...تند کيفمو برميدارم و باخنده ميدوام...دنبالم ميدوعه و با خنده ميگ:اگ جرات داري واستا دختره چش سفيد...بهت ميگم واستا بيشعور...قهقهه ميزنم و ميگم:مگ ديوونم ک واستم...انقد دور درختا ميدوييم ک نفس کم ميارم و سرعتمو کم ميکنم ...يدفه بلند ميشم و صداي جيغم با صداش ادغام ميشه:ک منو اذيت کردي...اره؟! الان حالتو جا ميارم...و تو هوا ميچرخونتم...
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30651553/
#جذاب
با کلافگي نشستم رو نميکت و پاي راستمو تکون دادم...باز ملوم نيس اين کجاس منو سرکار گذاشته...اي حرصم مياد...با حرص زيپه کيفمو باز کردم ک يدفه ي گله رز خوشگل جلو صورتم اومد...تا چندلحظه شوکه داشتم نگاه ميکنم...به خودم ميام و اخم ميکنم و رومو اونور ميکنم...تو گوشم ريز ميخنده و ميگ:الان عزيزجانه ما باز قهرکرده ؟! با تخسي سرمو تکون ميدم ک نفسشو تو صورتم فوت ميکنه و ميگ:اونوقت ميتونم بپرسم خانوم ما از چي ناراحتن؟!...سعي ميکنم که از خانوم ما گفتنش ذوق زده نشم...باز سرمو ب سمته بالا تکون ميدم...انگار ک کلافه شده باشه...ميگ:...دلبر ما ک اشتي نکنن...ما بهشتم باشيم برامون جهنمه...پس من ميرم...با شنيدنه جمله اخرش سريع برميگردم و ميگم:ارت...ک صدامو تو گلو خفه ميکنه...از تعجب خشکم ميزنه و دستاي دست ب سينم...شل ميوفتن دورم...با ارامش چشماشو بسته بودو انگار داشت شيرين ترين چيز دنيا رو ميخورد...حسه خجالت و لذت داشت ديوونم ميکرد...هم خجالت ميکشيدم ک همراهيش کنم...هم دلم نميخاس تموم شه...ان چنان اروم و با طومانينه ميبوسيد ک دلم ميخاست همونجا زمان متوقف شه...اروم چشامو ميبندم و همراهيش ميکنم...دستشو ميبره داخل شالمو موهامو بين دستاش ميگيره...قلبم داشت تو دهنم ميومد و دستو پامو گم کرده بودم...وقتي ک کامل سيراب شد...فاصله ميگيره و پيشونيشو ب پيشونيم ميچسبونه...هنوزم چشاشو بسته بودو من داشتم خوب ديدش ميزدم...انقد نگاش کردم ک ميخنده و زمزمه ميکنه:تموم شدما...برا خانومم هيچي نموند...اخمي ميکنم و ميگم:من ک ب تو نگاه نکردم...داشتم به پسرپشت سريت نگاه ميکردم ک چقد جذابه...سريع ازم فاصله ميگيره و پشتشو نگاه ميکنه و ميگ:کو؟! کجاس؟! با صداي بلند ميخندمو سرمو ب سمته بالا متمايل ميکنم...صداش مياد که با عصبانيت ميگ:منو دست ميندازي بچه...واستا تاحالتو جا بيارم...تند کيفمو برميدارم و باخنده ميدوام...دنبالم ميدوعه و با خنده ميگ:اگ جرات داري واستا دختره چش سفيد...بهت ميگم واستا بيشعور...قهقهه ميزنم و ميگم:مگ ديوونم ک واستم...انقد دور درختا ميدوييم ک نفس کم ميارم و سرعتمو کم ميکنم ...يدفه بلند ميشم و صداي جيغم با صداش ادغام ميشه:ک منو اذيت کردي...اره؟! الان حالتو جا ميارم...و تو هوا ميچرخونتم...
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30651553/
#جذاب
۶.۴k
۲۸ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.