هر صبح جمعه
هر صبح جمعه
سراغت را از باد صبا می گيرم، نشانى از كوى آشناى تو مىپرسم،
اما باد صبا چون هميشه پاسخى ندارد. آه كه غروب جمعه چه دلگير است،
چشمهاى ابرى منتظران هواى باريدن دارد.
هفته اى ديگر نيز بی گل روى مولا سپرى شد، چه سخت و طاقت فرساست:
«عزيزٌ علىّ أن أرى الخلق ولاترى ولاأسمع لك حسيسا ولانجوى».
سراغت را از باد صبا می گيرم، نشانى از كوى آشناى تو مىپرسم،
اما باد صبا چون هميشه پاسخى ندارد. آه كه غروب جمعه چه دلگير است،
چشمهاى ابرى منتظران هواى باريدن دارد.
هفته اى ديگر نيز بی گل روى مولا سپرى شد، چه سخت و طاقت فرساست:
«عزيزٌ علىّ أن أرى الخلق ولاترى ولاأسمع لك حسيسا ولانجوى».
۳۱۰
۱۷ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.