P14
P14
دکتر : بله خداروشکر حالشون خوبه انگار یکی از پهلو یکی بهشون چاقو زدن ...
ا/ت : اما... اما آقا دکتر من اصلا خونی ندیدم ..
دکتر : خانم ا/ت همیشه مواقعی که اینطوری میشه هول نکنین و کل بدن طرف رو بگردین اگه چند دقیقه دیر اومده بودین احتمال ۹۹ درصد بیمار رو از دست میدادیم
ا/ت : آقای دکتررر ازتوننننن خیلی ممنونم کی مرخص میشه ؟؟
دکتر : به هفته برای اطمینان باید اینجا باشن ولی میتونین یک ساعت دیگه ببینینش ..
ا/ت : مرسی آقای دکتر بازم ممنونم
دکتر : خواهش میکنم دخترم وظیفس( بسه دیه یه بار تشکر کن :/)
* یک ساعت بعد
ا/ت : فک کنم الاناس که بیدار شه باید برم پیشش نه قبلش برم براش داروهاشو با آبمیوه بگیرم دکتر گفت مایعات زیاد بخوره ..
* رفتم داروخانه داشتم داروهاشو میخریدم
بعد اونجا یه سوپر مارکت نزدیک بیمارستان بود رفتم و ازش دوتا آبمیوه بزرگ خریدم ...
* رسیدم بیمارستان
ا/ت : خب من برم داخل دیگه وقتشه
_ : من اول میرم ( عصبی و سرد )
+ : برو کنار ببینم من میخوام ببینمش
_ :کریییییی؟؟؟؟؟؟ گفتم خودم میییرممم ( داد )
پرستار : آقا آروم تر اینجا بیمارستانه تویله نیست
_ : باشه توعم برو شورشو دروردی
+ : به حرفش اهمیت ندادم و داشتم میرفتم تو اتاق تهیونگ که دیدم یقه لباسم کشیده شد ...
طوری بود که صدای جر خوردنش رو فهمیدم
_ : خوشمنمیاد یه حرفمو دوبار تکرار کنم پس تا همینجا نکشتمت برو گمشووووووو ( عصبی )
+ : جونگکوک بفهم چی می.....
ویو جونگکوک :
داشت رو مخم میرفت نباید میزاشتم ا/ت نزدیک تهیونگ بشه ا/ت مال منه نمیزارم بدزدیش تهیونگ ...
برای همین وسطای حرف زدنش کنترلم از دست دادم و محکم زدم تو گوشش ..
طوری که افتاد زمین ...
ویو ا/ت :
با سوزش بدی که صورتم داشت نمیخواستم گریه کنم ولی نتونستم و بلند شدم و دویدم سمت در و گریه میکردم ..
توی حیاط بیمارستان نشستم که یکی اومد کنارم نشست
با دیدنش هرچی داشتم و نداشتم ریخت
ا/ت : ...
لایک کن بیبیی (:🩷🖤🥹
دکتر : بله خداروشکر حالشون خوبه انگار یکی از پهلو یکی بهشون چاقو زدن ...
ا/ت : اما... اما آقا دکتر من اصلا خونی ندیدم ..
دکتر : خانم ا/ت همیشه مواقعی که اینطوری میشه هول نکنین و کل بدن طرف رو بگردین اگه چند دقیقه دیر اومده بودین احتمال ۹۹ درصد بیمار رو از دست میدادیم
ا/ت : آقای دکتررر ازتوننننن خیلی ممنونم کی مرخص میشه ؟؟
دکتر : به هفته برای اطمینان باید اینجا باشن ولی میتونین یک ساعت دیگه ببینینش ..
ا/ت : مرسی آقای دکتر بازم ممنونم
دکتر : خواهش میکنم دخترم وظیفس( بسه دیه یه بار تشکر کن :/)
* یک ساعت بعد
ا/ت : فک کنم الاناس که بیدار شه باید برم پیشش نه قبلش برم براش داروهاشو با آبمیوه بگیرم دکتر گفت مایعات زیاد بخوره ..
* رفتم داروخانه داشتم داروهاشو میخریدم
بعد اونجا یه سوپر مارکت نزدیک بیمارستان بود رفتم و ازش دوتا آبمیوه بزرگ خریدم ...
* رسیدم بیمارستان
ا/ت : خب من برم داخل دیگه وقتشه
_ : من اول میرم ( عصبی و سرد )
+ : برو کنار ببینم من میخوام ببینمش
_ :کریییییی؟؟؟؟؟؟ گفتم خودم میییرممم ( داد )
پرستار : آقا آروم تر اینجا بیمارستانه تویله نیست
_ : باشه توعم برو شورشو دروردی
+ : به حرفش اهمیت ندادم و داشتم میرفتم تو اتاق تهیونگ که دیدم یقه لباسم کشیده شد ...
طوری بود که صدای جر خوردنش رو فهمیدم
_ : خوشمنمیاد یه حرفمو دوبار تکرار کنم پس تا همینجا نکشتمت برو گمشووووووو ( عصبی )
+ : جونگکوک بفهم چی می.....
ویو جونگکوک :
داشت رو مخم میرفت نباید میزاشتم ا/ت نزدیک تهیونگ بشه ا/ت مال منه نمیزارم بدزدیش تهیونگ ...
برای همین وسطای حرف زدنش کنترلم از دست دادم و محکم زدم تو گوشش ..
طوری که افتاد زمین ...
ویو ا/ت :
با سوزش بدی که صورتم داشت نمیخواستم گریه کنم ولی نتونستم و بلند شدم و دویدم سمت در و گریه میکردم ..
توی حیاط بیمارستان نشستم که یکی اومد کنارم نشست
با دیدنش هرچی داشتم و نداشتم ریخت
ا/ت : ...
لایک کن بیبیی (:🩷🖤🥹
۸.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.