آراشگر گفت عروس خانوم دگه ارت تموم شده آقا داماد هم
آرايشگر گفت: عروس خانوم ديگه كارت تموم شده آقا داماد هم كه بالا دم در منتظره ايشالا خوشبخت شی
بلند شد... می دانست مرد زندگی اش زياد از معطلی خوشش نمیايد. به خواهرش گفت: چادرم كو؟
خواهرش چادر سفيدی را سرش انداخت. با دست چادر را گرفت دور صورتش و به آرامی لبه های آن را مرتب كرد
آرايشگر گفت: خيلی خب ديگه، موهاتو خراب كردی، يه ذره شل تر بگير...
رو كرد به آرايشگر و گفت: من نگران مهمتر از موهامم...
بلند شد... می دانست مرد زندگی اش زياد از معطلی خوشش نمیايد. به خواهرش گفت: چادرم كو؟
خواهرش چادر سفيدی را سرش انداخت. با دست چادر را گرفت دور صورتش و به آرامی لبه های آن را مرتب كرد
آرايشگر گفت: خيلی خب ديگه، موهاتو خراب كردی، يه ذره شل تر بگير...
رو كرد به آرايشگر و گفت: من نگران مهمتر از موهامم...
- ۵۹۲
- ۱۰ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط