عضو افتخاری پارت ۶
#عضو_افتخاری
#پارت_6
________________
زنگ خونه صوفیا رو زدم آیفون تصویری بود بودن اینکه چیزی بگه جیغی زد درو باز کرد همینکه رسیدم طبقه خونش درو مث پلنگ باز کردو پرید روم که تعادلمو از دست دادمو با زمین یکی شد
_آیییی صوفی خدا لنتت کنه آییی امیدوارم بری زیر تریلی آییییی بلند شو از مماغم😐😂
+جععرررررر عرررررخدااااا سوزی پرس شدیییی😂😂😂😂😂😂😂😂😂
_آیی مرض زدی ناقصم کردی این دماغ دیگع دماغ بشو نیس
همینطور با غر غر رفتم خونش
که یه هو یه جیغی زد که از ترس چن تا سکته نیمه خاموش زدم(سکته نیمه خاموش دیگع چیه من چی نوشتم😂😐🤦♀️)
_چته چرا نعره میکشی؟
+خفه شوووو زررررر نزن چرا زودتر نیومدی ها ؟
_ها....آها سرم شلوغ بود
+هعیییی خیلی عنی:/💩
_سکوت کردو لبخند زد🙂
+مررررررض
_تو مغزت
خلاصه تاشب هعی تو سر و کله هم کوبیدیم شب میخواستم برم هتل که نذاشت و شب موندم در چه انقد حرف داشتیم که تا ۵ صبح بیدار بودیم
صبح بلند شدم وقتی دیدم صوفی خوابیده یع لبخند شیطانی اومد رولبم بله یه فکر شیطانی دیگع
رفتم یه پارچ آب برداشتم وایسادم بالا سرش
تا سه شمردم
_۱.۲.۳.
و ریختم
که صوفی
+جیییییییغ جییییغ چی شده جنگ شده آمریکا حمله کرده زلزله اومده
و من_وااااایییییی دلممم خدااا ...صو...صووف...صوفیی امریکا حمله نکرده
صوفی اول با یه قیافه منگ نگام میکرد بعد کم کم ویندوزش بالا اومد و یه جیغ زد که کل ساختمون لرزید و افتاد دنبالم اون فحش و بدو بیراه میگف من میخندیدم که پام گیر کرد به فرشو بلههههه با زمین یکی شدم هعییی دماغ کجایی یادت گرامی روحت شاد
صوفیم تعادلشو از دست داد و افتاد رو من که دیگع ستون مهره ام برام نموند
دوتامون با خنده بلند شدیم
+هاهاها این است انتقام صوفی
_عبضی
بعد صبحانه به زور از صوفی خدافظی کردمو رفتن سراغ کارام ولی اول باید یه سر به تهیونگ میزدم سوار ماشین شدم بعد یه ساعت رسیدم دم در خونش یه خونه ویلایی قشنگ...
ادامه دارد...
__________________
#پارت_6
________________
زنگ خونه صوفیا رو زدم آیفون تصویری بود بودن اینکه چیزی بگه جیغی زد درو باز کرد همینکه رسیدم طبقه خونش درو مث پلنگ باز کردو پرید روم که تعادلمو از دست دادمو با زمین یکی شد
_آیییی صوفی خدا لنتت کنه آییی امیدوارم بری زیر تریلی آییییی بلند شو از مماغم😐😂
+جععرررررر عرررررخدااااا سوزی پرس شدیییی😂😂😂😂😂😂😂😂😂
_آیی مرض زدی ناقصم کردی این دماغ دیگع دماغ بشو نیس
همینطور با غر غر رفتم خونش
که یه هو یه جیغی زد که از ترس چن تا سکته نیمه خاموش زدم(سکته نیمه خاموش دیگع چیه من چی نوشتم😂😐🤦♀️)
_چته چرا نعره میکشی؟
+خفه شوووو زررررر نزن چرا زودتر نیومدی ها ؟
_ها....آها سرم شلوغ بود
+هعیییی خیلی عنی:/💩
_سکوت کردو لبخند زد🙂
+مررررررض
_تو مغزت
خلاصه تاشب هعی تو سر و کله هم کوبیدیم شب میخواستم برم هتل که نذاشت و شب موندم در چه انقد حرف داشتیم که تا ۵ صبح بیدار بودیم
صبح بلند شدم وقتی دیدم صوفی خوابیده یع لبخند شیطانی اومد رولبم بله یه فکر شیطانی دیگع
رفتم یه پارچ آب برداشتم وایسادم بالا سرش
تا سه شمردم
_۱.۲.۳.
و ریختم
که صوفی
+جیییییییغ جییییغ چی شده جنگ شده آمریکا حمله کرده زلزله اومده
و من_وااااایییییی دلممم خدااا ...صو...صووف...صوفیی امریکا حمله نکرده
صوفی اول با یه قیافه منگ نگام میکرد بعد کم کم ویندوزش بالا اومد و یه جیغ زد که کل ساختمون لرزید و افتاد دنبالم اون فحش و بدو بیراه میگف من میخندیدم که پام گیر کرد به فرشو بلههههه با زمین یکی شدم هعییی دماغ کجایی یادت گرامی روحت شاد
صوفیم تعادلشو از دست داد و افتاد رو من که دیگع ستون مهره ام برام نموند
دوتامون با خنده بلند شدیم
+هاهاها این است انتقام صوفی
_عبضی
بعد صبحانه به زور از صوفی خدافظی کردمو رفتن سراغ کارام ولی اول باید یه سر به تهیونگ میزدم سوار ماشین شدم بعد یه ساعت رسیدم دم در خونش یه خونه ویلایی قشنگ...
ادامه دارد...
__________________
۲.۲k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.