وقتی ک زندگی یه تئاتر مزخرفه
وقتی ک زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم.....
چقدر مزخرفه مزخررررفه
+ ادامه شعر =
من یه گلایلم که تو این سرزمین شوم
راهم به قبرو سنگ گرانیت می رسه
هر روز به قتل می رسم و شعر من فقط
به انتشار شعله کبریت می رسه
دردم هزار ساله مثه درد حافظه
درمونشم همونیه که کشف رازیه
نسلی که سر سپرده عصر حجر شده
به ساقیای ارمنیه پیر راضیه
وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم
راسکول نیکف یه پیرزنو شقه کرده و من
با اون تبر فرشته الهامو می کشم
هی مست می کنم مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه
یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
فرقی نداره جاده ی چالوس و راه قم
من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه
یه ماهی که تو آکواریوم زار می زنه
تا توی اشک های خودش زندگی کنه
باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست می رسی
تو مستی آدما دوباره مهربون میشن
حتی برادرای توی ایست بازرسی
می خندن و به دست تو دستبند می زنن
راهو برای بردن تو باز می کنن
تو دام مورچه ها به سلیمان بدل میشی
قالیچه ها بدون تو پرواز می کنن
این بار چندمه که به یه جرم مشترک
هشتاد تا ضربه پشتتو هاشور می زنه ؟
برگرد خونه حتا اگه با خبر باشی
تنها دل خودت واسه تو شور می زنه
تو یه گلایلی که تو این سرزمین شوم
راهت به قبرو سنگ گرانیت می رسه
هر روز به قتل می رسی و شعر تو فقط
به انتشار شعله کبریت می رسه
هی مست می کنم مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه
یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
#یغما_گلرویی
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم.....
چقدر مزخرفه مزخررررفه
+ ادامه شعر =
من یه گلایلم که تو این سرزمین شوم
راهم به قبرو سنگ گرانیت می رسه
هر روز به قتل می رسم و شعر من فقط
به انتشار شعله کبریت می رسه
دردم هزار ساله مثه درد حافظه
درمونشم همونیه که کشف رازیه
نسلی که سر سپرده عصر حجر شده
به ساقیای ارمنیه پیر راضیه
وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم
راسکول نیکف یه پیرزنو شقه کرده و من
با اون تبر فرشته الهامو می کشم
هی مست می کنم مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه
یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
فرقی نداره جاده ی چالوس و راه قم
من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه
یه ماهی که تو آکواریوم زار می زنه
تا توی اشک های خودش زندگی کنه
باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست می رسی
تو مستی آدما دوباره مهربون میشن
حتی برادرای توی ایست بازرسی
می خندن و به دست تو دستبند می زنن
راهو برای بردن تو باز می کنن
تو دام مورچه ها به سلیمان بدل میشی
قالیچه ها بدون تو پرواز می کنن
این بار چندمه که به یه جرم مشترک
هشتاد تا ضربه پشتتو هاشور می زنه ؟
برگرد خونه حتا اگه با خبر باشی
تنها دل خودت واسه تو شور می زنه
تو یه گلایلی که تو این سرزمین شوم
راهت به قبرو سنگ گرانیت می رسه
هر روز به قتل می رسی و شعر تو فقط
به انتشار شعله کبریت می رسه
هی مست می کنم مثه یه بطری شراب
که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه
یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه
#یغما_گلرویی
۱۲.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.