همه حسابی خسته بودیم و بچه ها هم باید زود میخوابیدن چون ف
همه حسابی خسته بودیم و بچه ها هم باید زود میخوابیدن چون فردا عصر بازی فینال بود و قهرمان شدن برای خودشون و برای ما خیلی مهم بود برای همین هر کسی رفت اتاق خودش تا استراحت کنه.طبق برنامه ریزی سرپرست تیم قرار شد که صبح ساعت 9 جلسه ی آنالیز داشته باشیم و بچه ها هم موافقت کرده بودن.وقتی رفتیم توی اتاق بلافاصله سپهر رو خوابوندم چون حسابی خسته شده بود بعدش برقارو خاموش کردم و با سعید دراز کشیدیم روی تخت توی فکر بازی فردا بودم که یهو سعید گفت_لیلی؟من واقعا استرس دارم ._چرا قربونت برم؟._بازی فردا خیلی مهمه خیلیی خدا کنه قهرمان بشیم._قهرمان میشین عزیزم مطمئن باش._لیلی؟._جونم._ارومم کن مثل همیشه.لبخند زدم و بغلش کردم و درگوشش از قهرمانی و سکو و مدال و کلی خاطره های شیرین بازیای قبل که کنار هم تجربه کردیم گفتم .اروم از بغلش اومدم بیرون و توی چشماش خیره شدم ،دستامو گذاشتم دوطرف صورتش و بعد از چند دقیقه گفتم_دلم نمیخواد دلت شور بزنه عزیزترینم.چشمات وقتی نگرانن من دیوونه میشم سعید.مطمئن باش همه چی خوب پیش میره و مثل همیشه همه به تیم ما افتخار میکنن پس دیگه نگران نباش و اروم بخواب.باشه؟._باشه آرامشم._مرسیی عزیزدل من.گونه مو بوسید و چشماشو بست و خوابید ولی من تا ساعت 2 شب بیدا بودم و آروم و قرار نداشتم و بالاخره ساعت 2 خوابم برد.صبح با صدای سپهر بیدار شدم ._مامانی سلام._سلام عشق مامان کی بیدار شدی؟._الان بیدار شدم._بیا بریم صبحونه بخوریم._باشه.بغلش کردم و دست صورت اون و خودمو شستم و بعدش میز رو چیدم و رفتم سراغ سعید._سعید جانم؟پاشو عزیزم ساعت هشته و یکساعت دیگه جلسه داریم.چشاشو باز کرد و خمیازه کشید و گفت_سلام خانوم آنالیزور سحر خیز._سلام به روی ماهت کاپیتان جان._بیا بغلم بخوابیم یه ذره دیگه._عهه سعید پاشو دیر میشه به خدااا._باشه باشه.بلند شد و بعد از شستن دست و صورتش اومد سرمیز و مشغول خوردن صبحانه شدیم و بعد از صبحانه میز رو جمع کردم و با سعید حاضر شدیم و سپهر رو هم آماده کردم و رفتیم پایین که علی و فرهاد و محمد رو دیدیم .سپهر ذوق کرد و گفت_سلام عمو های قهرمان من.محمد بغلش کرد و گفت_سلام نفس عمو خوبی>؟._اره خوبم عمو جونم._اقای سپهر خان معروف من چی پس؟._عهه سلام عمو علی._سلام قربونت برم بیا بغلم.علی سپهر رو بغل کرد و بعدشم فرهاد .کلی بوسش کردن و مثل همیشه در حال شیرین زبونی بود که بقیه بچه ها و سمیرا و عادل اومدن و باهاشون سلام علیک کردیم .سمیرا گفت سپهر رو میبره بیرون تا با آریو بازی کنن و منم به جلسه برسم.کلی صورتشو ماچ کردم و بعدش همراه بچه های تیم رفتم توی اتاق آنالیز.همگی نشستن و به دستور مربی براشون شروع کردم به توضیح دادن نقطه ضعف ها و طرز کار تیم ژاپن که باهاش بازی داشتیم._خب همگی دقت کنین .توی منطقه ی عقب زمین خیلی قوی نیستن بنابراین میتونین از این موضوع برای امتیازگیری استفاده کنید داشتم توضیح میدادم که یهو علی دستشو برد بالا .مربی ازمون خواسته بود که توی جلسات و تمرینات با وجود اینکه با هم صمیمی هستیم ولی مثل یه آنالیزور و بازیکن معمولی برخورد کنیم و همدیگه رو به اسم کوچیک صدا نزنیم تا حالت جدی و رسمی جلسات و تمرینات حفظ بشه و به تمسخر گرفته نشه برای همین گفتم._بفرمایین اقای شفیعی سوال دارین؟._اره راستش میخواستم بگم اگر نقاط ضعفشون رو از بین برده بودن اونوقت تکلیفمون چیه؟._خب ما داریم یه پیش زمینه بهتون میگیم و اگر در حین بازی متوجه شدیم که نقاط ضعفشون تقویت شده یا عوض شده از راه حل دیگه ای استفاده میکنیم._اها بعله بعله مرسی.دوباره مشغول شدم که دیدم فرهاد و میلاد دارن پچ پچ میکنن و میخندن._اقای عبادی پور و اقای قائمی چه خبره؟._عهه هیچی والا یه قضیه ای بود یهو خندمون گرفت._خب بگین ما هم بخندیم ._اخه غیرقابل پخشه خانوم اکبری.همه زدن زیر خنده .خودمم خندم گرفته بود ولی خودمو کنترل کردم و محکم زدم روی میز و گفتم_ ساکتتت .هر کی میخواد بخنده بره بیرون .یهو فرهاد گفت_خانوم اجازه؟._بعله چیه؟._عصبانی نشین لطفا که کاپی دهن مارو سرویس میکنه._شما حرف نزنی نمیگن لال هستی ها._عهه کاپی جان من حرف نزنم میمیرم اخه._باشه پس الان میام که قشنگ با هم حرف بزنیم ._عهه نه نه من شکر قهوه ای خوردم کاپی جان بشین جون سید._اووو مگه جون من بادمجونه که قسم میدی؟._اخخ شرمنده سید جان نمیدونستیم ناراحت میشین و بعدش ادای محمد رو دراورد و داشتن کل کل میکردن که با داد گفتم._کافیه دیگههه.یه کلمه دیگه حرف از کسی بشنوم از بازی امروز محروم میشه.همه سکوت کردن و دیگه حرفی نزدن.تا ساعت 11 جلسه داشتیم و بعدش براشون چند تا فیلم از بازیای قبلی ژاپن گذاشتم .فیلما که تموم شد گفتم_خب اقایون میتونین برین .یکی یکی بلند شدن و رفتن.اخرین نفر سعید بود که اومد پیشم و آروم درگوشم گفت_وق
۵۹.۷k
۲۵ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.