نرسیده به نیمه شب، احساس می کنم کسی نام تو را در من صدا م
نرسیده به نیمه شب، احساس می کنم کسی نام تو را در من صدا می کند. می ترسم این عادت عجیب، بلای جانم شود در فردا هایی که شاید این قرار نانوشته از خاطر هر دوی ما رفته باشد. شاید سالهای بعد وقتی ساعت، 11 بار نواخت به خاطر نیاورم که ما همیشه در این لحظه به هم سلام می کردیم و بعد چای می خوردیم و گپ می زدیم و دل به این فرصت کوتاه خوش کرده بودیم. اما نه! هزار سال هم که بگذرد همیشه چیزی در این لحظه مرا یاد تو می اندازد. من به این لرزش مدام دست و دلم پیش از هر سلام، عادت کرده ام. و تو می دانی تکرار این قرار، اتفاقی نیست. عشق ادامه عادت است که تو را، که مرا به حسی پیوند می زند که می تواند تا همیشه بعد، بعد از ما، سالها بعد از ما ادامه داشته باشد...
رادیوهفت
رادیوهفت
۱.۶k
۱۰ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.