حکایت من

حکـــــــــــــــــــــایت من

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت

دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد

زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد

گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت

حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه

پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود
🙇 🙇 🙇 💐 😔


دیدگاه ها (۱)

یادم نبود ... حسرتت را خوردم ... روزه ام باطل نمیشود اما ....

خواستم چند روزی نباشم...تا شاید کسی حس کند نبودنم راتا کسی ح...

رمـان زخم عشـق توپارت پنـجم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵...

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط