رفتن آدم ها همیشه حکایتی دارد که می تواند به اندازه ی اول
رفتن آدمها همیشه حکایتی دارد که میتواند به اندازهی اولین غروب جمعهی آخرین پاییز قرن، اندوهناک باشد!
میبینی؟! تمام کلمات جملهی قبل دارند با بغض از همین حکایت غریب میگویند! غروب، جمعه، آخرین، پاییز... اصلا بیا خودت با این کلمهها یک جملهی دلنشین بگو! مثلا بگو در آخرین غروب جمعهی آخرین پاییز عمرم برمیگردی! بگو آخرین جمعهی پاییز وقتی غروب کرد، مثلا برایم یک عاشقانهی محلی بلند را زمزمه میکنی و من، منِ محتاج، به صدایت دخیل میبندم و برای ماندن همیشهی پاییز، دعا میکنم.
اصلا من قول میدهم تمام عمرم پاییز باشم. آخرین پاییز؛ آخرین غروب؛ آخرین جمعه...
فقط تو بمان! بگذار حکایت رفتنها، حکایت غریب ناگهان رفتنها، بماند برای صبح روشن اول بهار که دل آدم خوش است! پاییز را بگذار آرام بگذرانیم؛ بگذار اولین جمعهی آخرین پاییز قرن را آرام بگذارنیم. آرام در آغوشت...
#سیمین_کشاورز☕️🍁
#افسون🧡
میبینی؟! تمام کلمات جملهی قبل دارند با بغض از همین حکایت غریب میگویند! غروب، جمعه، آخرین، پاییز... اصلا بیا خودت با این کلمهها یک جملهی دلنشین بگو! مثلا بگو در آخرین غروب جمعهی آخرین پاییز عمرم برمیگردی! بگو آخرین جمعهی پاییز وقتی غروب کرد، مثلا برایم یک عاشقانهی محلی بلند را زمزمه میکنی و من، منِ محتاج، به صدایت دخیل میبندم و برای ماندن همیشهی پاییز، دعا میکنم.
اصلا من قول میدهم تمام عمرم پاییز باشم. آخرین پاییز؛ آخرین غروب؛ آخرین جمعه...
فقط تو بمان! بگذار حکایت رفتنها، حکایت غریب ناگهان رفتنها، بماند برای صبح روشن اول بهار که دل آدم خوش است! پاییز را بگذار آرام بگذرانیم؛ بگذار اولین جمعهی آخرین پاییز قرن را آرام بگذارنیم. آرام در آغوشت...
#سیمین_کشاورز☕️🍁
#افسون🧡
۳.۱k
۰۹ مهر ۱۳۹۹