در محضر شهید وقتی به خانه می آمد

در محضر شهید "وقتی به خانه می آمد"

من دیگه حق نداشتم کار کنم.
بچه را عوض می کرد.
شیر برایش درست می کرد.
سفره را می انداخت وجمع می کرد،
پا به پای من می نشست،
لباس ها را می شت وپهن می کرد،
خشک می کرد وجمع می کرد.

آنقدر محبت به پای زندگی می ریخت
که من همیشه به او میگفتم:
درسته که کم می آیی خانه؛
ولی من تا محبت های تو را جمع کنم،
برای یک ماه دیگر وقت دارم.
نگاهم می کرد ومی گفت:
تو بیشتر از این گردنم حق داری.

یک بار هم گفت:من زودتر از جنگ
تمام می شوم وگرنه، بعداز جنگ به
تو نشان می دادم تمام این روزها
راچه طور چطور جبران می کردم.

#سیره شهدا
#سبک زندگی
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
دیدگاه ها (۱)

سردار رشید اسلام، شهید حاج محمد ابراهیم همت:پیام من فقط این ...

خانم ها همانطوری که مردها فعالیت میکنند برای انتخابات،خانم ه...

بفرماییید فلافلاردوی بچه ها ویلای شهرداری باغبهادران#فلافل #...

بفرماییید.......هندوااااانه#هندوانه#هندونه_شیرین#قرمز

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

چهار ۲ _ فریب دنیلسال های نوجوانی لیندا با لبخندهای دنیل شکل...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط