سیره عملی سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت

‍ سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))


فرمانده دست تکان داد. حاجی از راننده خواست بایستد. از پنجره‌ی ماشین که نیمه ‌باز بود، سلام و احوالپرسی کردند. فرمانده به حاجی گفت «این بسیجی رو هم برسونین پایگاهش.»
- حالا برای چی اومده بودی این‌جا؟‌
بسیجی به کفش‌هاش اشاره کرد و گفت «اینا دیگه داغون شده. اومده بودم اگه بشه یه جفت بگیرم، ولی انگار قسمت نبود.»
حاجی دولا شد. درِ داشبورد ماشین را باز کرد و یک جفت کفش در آورد «بپوش! ببین اندازه است؟»
کفش‌هاش را کند، و سریع کفش‌هایی را که حاجی داده بود پوشید «به! اندازه است.»
خودم این کفش‌ها را برای حاجی خریده بودم؛ از اندیمشک. کفش‌هایی را که به بسیجی‌ها می‌دادند نمی‌پوشید. همین امروز پنجاه جفت کفش از انبار گرفته بود. ولی راضی نشد یک جفت برای خودش بردارد.
حاجی لبخندی زد و گفت:«خب پات باشه.»
بسیجی همین‌طور که توی جیب‌هاش دنبال چیزی می‌گشت
گفت:«حالا پولش چه‌قدر می‌شه؟» و حاجی خیلی آرام، انگار به چیزی فکر می‌کرد گفت «دعا کن به جون صاحبش.»

#شهیدهمت_رایادکنید_باذکرصلوات
#ادامه_دارد....

🍃 💟 @loveshohada28
#الـلـه_اڪبـر
دیدگاه ها (۵)

شهید خوشگل و خوشتیپ👇 بخاطر رنگ طلایی موهایش در جبهه شهرت داش...

‍ اگر ابراهیم با شخصی دوست میشد که آن شخص اشتباهاتی داشت، دی...

✅ احمدرضا جلالی همان فردی است که به جرم افشای اطلاعات شخصی ...

آقا بیا به جان رقیه هوا پس استآقا بیا به خدا شیعه بی کس است#...

فیک عشق ابدی

شخصیت ها: ا/ت،تهیونگ----------------------------------------...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط