صاعقه خشکمان کرد

صاعقه خشکمان کرد ...
ما زن هایی بودیم که به ما آموختند چگونه شکم مردانمان را سیر کنیم.
کسی نگفت چشمانشان هم گرسنه است
ما باختیم روزهای عاشقیمان را
باختیم طراوت و جوانیمان را
باختیم ...
ما نسل زنان خسته ایم .... خسته از تکلیفهایی که روی دوشمان سنگینی میکند
خسته از محارمی که هرگز محرم رازهای دلمان نشدند
خسته از ترسهایی که با ما زاده شدند در ما ریشه دواندند در باورمان جوانه زدند
و آنقدر شاخ و برگ گرفتند که سایه شان تمام زنانگیمان را پوشاند
ما خسته ایم و با تمام خستگیمان
حالا در آستانه چهل سالگی به دنبال شعله ی خاموش زنانگیهایی میگردیم
شعله ای که کم آوردیمشان و حال دماغ عمل میکنیم
ایمپلنت میکاریم
پروتز میکنیم
کلاس رقص میرویم
تا با داف های توی خیابان و خواننده های ماهواره رقابت کنیم تا شوهرمان را نگیرند از ما
با سلاح زنانگی سلاح زنانگیهایی که کم آوردیمشان ...
و هنوز گیجم که چطور هم آشپز خوبی باشیم هم خانه دار خوبی هم مادر نمونه هم کمک خرج زندگی برای چرخ زندگی ...
دیدگاه ها (۶)

درد نبودنت راقیچی میکنم ازخیالممثل همان عطرهایی کهرفتی ومن ش...

سال 94 هم رو به اتمامه ... خدایا،در واپسین ساعات امسالباز هم...

دلتو بتکوناز حرفابُغضاآدمادلتو بتکون از هرچی که تو این یک سا...

یه روزی همه ی زخمهای زندگی خوب میشه....اما بعضی حرفا هیچوقت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط