ماجرا از این قراره که...

پیرمرد تاجری بود که تقریبا 120 سال سن داشت. او از تجار معروف زنجان بود. در میهمانی‌ که در خانه اش برگزار شده بود، کارمندان اداره‌ها، ارتشیان و مردم عادی به همراه خانم‌هایشان آمده بودند. قرار بود که بعد از صرف ناهار عکس دسته‌جمعی بگیرند تا زنجان نیز به کشف حجاب بپیوندد. همسر آن پیرمرد، پیرزنی صدساله بود. به او می‌گویند که برای عکس دسته‌جمعی شما هم باید بیایید، او ناراحت می‌شود و می‌گوید من توان ندارم، چگونه حجابم را بردارم؟ ولی همسر و پسرش اصرار می‌کنند و می‌گویند این کار اجباری است و گرنه اموالمان را می‌گیرند و ما را بیچاره می‌کنند. بالاخره یک لباس بی‌آستین به پیرزن می‌پوشانند و کلاه پهلوی بر سرش می‌گذارند. چند قدمی که پیرزن را می‌آورند، می‌بینند سنگین شده، بعد متوجه می‌شوند که او از ناراحتی مرده است. مأمورین می‌گویند که او هم باید در عکس باشد. بالاخره جسد پیرزن را می‌آورند و پسرهایش او را کنار کمر پدرشان نگه می‌دارند و عکس می‌گیرند.
📌 سال‌های مشقت‌بار زنان ایرانی
📌 زنانی که به جَبر، در مجالس بلا و مصیبت شرکت می‌کردند!
📌 هویت زدایی از زنان ایرانی برای سیطره استعمار
📌 حیا و عفت زن ایرانی
📌 کشف حجاب رضاخانی، به مثابه یک تجربه شکست‌خورده؛
منبع : سایت پژوهشکده تاریخ معاصر iichs.ir

✍️رضا قریبی
دیدگاه ها (۰)

ایرانیان پیشگام در برگزاری جشنهای عید غدیر

جلاد دیگر به جهنم واصل شد..

وحوش سلطنت طلب بازهم افسار پاره کردن..

تا نباشد چوب تر...پیمان نبرد گاو و خر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط