• <💌>
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
⛔️⇦ از همان اول رو؎ ڪارها؎
شرعی و مذهبیام دقت داشت.
اگر چیز؎ میدید، تذڪر میداد.
📒⇦ دفتر؎ داشتیم ڪه قرار بود،
اشڪالات یڪدیگر را در آن بنویسیم.
دفتر از اشڪالات من پر میشد.
⚠️⇦ حمید میگفت:
تو چرا به من توجه نمیڪنی؟
چرا اشڪالاتم را نمینویسی؟
😉⇦ به شوخی میگفتم:
تو فقط یڪ اشڪال دار؎؛
دستهایت خیلی بلند است
و غیر استــاندارد!
هر چه برایت میدوزم،
آستینهایش ڪوتاه در میآید.
🙃⇦ حمید میخندید.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #حمید_باکری
•< #همسفرانه >
.
.
⛔️⇦ از همان اول رو؎ ڪارها؎
شرعی و مذهبیام دقت داشت.
اگر چیز؎ میدید، تذڪر میداد.
📒⇦ دفتر؎ داشتیم ڪه قرار بود،
اشڪالات یڪدیگر را در آن بنویسیم.
دفتر از اشڪالات من پر میشد.
⚠️⇦ حمید میگفت:
تو چرا به من توجه نمیڪنی؟
چرا اشڪالاتم را نمینویسی؟
😉⇦ به شوخی میگفتم:
تو فقط یڪ اشڪال دار؎؛
دستهایت خیلی بلند است
و غیر استــاندارد!
هر چه برایت میدوزم،
آستینهایش ڪوتاه در میآید.
🙃⇦ حمید میخندید.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #حمید_باکری
۱.۸k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱