هزار بوسه پرپری
...روز سوّم، دو دوزک خواست الکی بگوید: « من سرما خوردم. اگر بوسم کنید مریض می شوید.» ولی خوب می دانست که فایده ای ندارد. فقط یک راه برایش مانده بود: تا خانم هزار پا را دید، فریاد کشید: «نه!»
خانم هزارپا در جا ایستاد و با تعجّب نگاهش کرد. دودوزک آرام تر گفت: « لطفا بوسم نکنید.دوست ندارم.»....
پ.ن: هرسه داستان این مجموعه شامل سه داستان کوتاه با شخصیت های فانتزی حیوانات سخنگو است. موضوع این داستان ها مهارت های شخصی و اجتماعی است: رازداری، رعایت نوبت، «نه» گفتن به درخواست های نادرست، خوش رویی، نظم، تحمّل دیگران و...
پ.ن۲: خانمژوبرت رودوست دارم! و داستان هاشونرو و تصویر سازی هاشون رو...
#کتاب
#کودک
#کتاب_داستان
#هزار_بوسه_پرپری_و_دو_داستان_دیگر
#کلر_ژوبرت
خانم هزارپا در جا ایستاد و با تعجّب نگاهش کرد. دودوزک آرام تر گفت: « لطفا بوسم نکنید.دوست ندارم.»....
پ.ن: هرسه داستان این مجموعه شامل سه داستان کوتاه با شخصیت های فانتزی حیوانات سخنگو است. موضوع این داستان ها مهارت های شخصی و اجتماعی است: رازداری، رعایت نوبت، «نه» گفتن به درخواست های نادرست، خوش رویی، نظم، تحمّل دیگران و...
پ.ن۲: خانمژوبرت رودوست دارم! و داستان هاشونرو و تصویر سازی هاشون رو...
#کتاب
#کودک
#کتاب_داستان
#هزار_بوسه_پرپری_و_دو_داستان_دیگر
#کلر_ژوبرت
۴.۱k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.