کینگ رضا پهلوی دست به دامن معتاد اعظم شد!
میبینم که... کار رضاپهلوی (سس تپلی) به #معتادپرستی کشیده شد😆
یعنی رفته سر قبر معتاد اعظم گفته تو را به اون نخ سیگاری 😆
تو را به اون بنگ و فندکی😂
تو را به اون دودهای پیچان خارج شدند از دماغت 😝😝😝
یه کاری بکن من بشم شاهنشاه🤣
البته فقط سر قبر معتاد اعظم رفتن جواب نمیده بذار چند تا روایت ازش نقل کنم:
روایت هست که معتاد اعظم، سیگاری بدست، در گوشهای چرت میزد و آب دماغش روان شده بود. جاهلی گفت:«پاک کن اون دماغتو» معتاد اعظم با چرت پاره شده گفت:« خودش خُشک میشه میاُفته»😝😝😝
وی سپس با کمی مکث ادامه داد:«یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!»😆😆😆
همچنین روایت هست که معتاد اعظم در اواخر عمر تباهش، 🤧حوالی حیفا منتظر تاکسی وایستاده بود و هی داد میزد «تاکشی! تاکشی!»،🤪
تا اینکه بالاخره یک تاکسی از راه میرسد و ده متر جلوتر میایستد، معتاد اعظم طی نالهای سترگ فریاد میزند:« عاخه لا مششب، اونجا که مقشَدم بود»😂😂
یه بهائیه از معتاداعظم میپرسه:«طبق آیین بهایی باید سالی چند بار بریم دستشویی؟»🤔
معتاد اعظم طی پاسخی عالمانه و بسیار مدبرانه میگه:«یه دونه بهار،یه دونه تابشتون،یه دونه پاییژ،یه دونه هم ژمشتون!»
بهائیه میگه:«ای استاد!نمیشه تعداد دفعات رو بیشتر کنید؟»
معتاد اعظم میگه:«عاخه لامشششب مگه اشهال داری ؟!»
😆😆😆🤣🤣🤣
و بالاخره روایت داریم معتاد اعظم افتاده بود توی راه آب، حال و حوصلهی بلند شدن هم نداشت؛ گفت:
«هر کی منو وَرداش مال خودش!»
😛😛😛
روباه پیر این صحنه را دید و لبخندی مرموز زد و برش داشت💩🎩🇬🇧
یعنی رفته سر قبر معتاد اعظم گفته تو را به اون نخ سیگاری 😆
تو را به اون بنگ و فندکی😂
تو را به اون دودهای پیچان خارج شدند از دماغت 😝😝😝
یه کاری بکن من بشم شاهنشاه🤣
البته فقط سر قبر معتاد اعظم رفتن جواب نمیده بذار چند تا روایت ازش نقل کنم:
روایت هست که معتاد اعظم، سیگاری بدست، در گوشهای چرت میزد و آب دماغش روان شده بود. جاهلی گفت:«پاک کن اون دماغتو» معتاد اعظم با چرت پاره شده گفت:« خودش خُشک میشه میاُفته»😝😝😝
وی سپس با کمی مکث ادامه داد:«یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!»😆😆😆
همچنین روایت هست که معتاد اعظم در اواخر عمر تباهش، 🤧حوالی حیفا منتظر تاکسی وایستاده بود و هی داد میزد «تاکشی! تاکشی!»،🤪
تا اینکه بالاخره یک تاکسی از راه میرسد و ده متر جلوتر میایستد، معتاد اعظم طی نالهای سترگ فریاد میزند:« عاخه لا مششب، اونجا که مقشَدم بود»😂😂
یه بهائیه از معتاداعظم میپرسه:«طبق آیین بهایی باید سالی چند بار بریم دستشویی؟»🤔
معتاد اعظم طی پاسخی عالمانه و بسیار مدبرانه میگه:«یه دونه بهار،یه دونه تابشتون،یه دونه پاییژ،یه دونه هم ژمشتون!»
بهائیه میگه:«ای استاد!نمیشه تعداد دفعات رو بیشتر کنید؟»
معتاد اعظم میگه:«عاخه لامشششب مگه اشهال داری ؟!»
😆😆😆🤣🤣🤣
و بالاخره روایت داریم معتاد اعظم افتاده بود توی راه آب، حال و حوصلهی بلند شدن هم نداشت؛ گفت:
«هر کی منو وَرداش مال خودش!»
😛😛😛
روباه پیر این صحنه را دید و لبخندی مرموز زد و برش داشت💩🎩🇬🇧
- ۴۲۶
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط