همچون نسیم بر تن و جانم وزید و رفت

همچون نسیم بر تن و جانم وزید و رفت

ما را چو گل دمی به سوی خود کشید و رفت
بر دفتر خیال پریشان من شبی
با کلْک عشق، خطّ تمنا کشید و رفت
در آسمان خاطرم آن اختر امید
دردا که چون شهاب طلایی دوید و رفت
بر گو، خدای را، به دیار که می دمد

آن صبح کاذبی که به شامم دمید و رفت
سیمین بهبهانی..
دیدگاه ها (۲۵)

گر ڪسے را یافتیڪه در "لبخندت،"" غمت را "دیددر"سڪوتت، ""حرفها...

سال ۹۶ گذشت هرچنددر اکثر ممالک چیزی جز جنگ وقتل و غارت و ترو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط