باهم بحثمون شد

باهم بحثمون شد
مثل هر دفه من میگفتم:
این رابطه،رابطه نمیشه
بیا تمومش کنیم
اون لحظه عصبانی بودم
یه حرفی که نباید میزدم و زدم
یه شب بعدش منتظر بودم بهم پیام بده،
ساعت ها خیره بودم به صفحه گوشی
که الان زنگ میزنه،
الان که پیام بده
اما خبری ازش نشد
اون رفته بود
منم درگیر غروری بودم که نمیخواستم بشکنه
میخواستم بگم سعی کن تو عصبانیت سکوت کنی
حرفی نزنی که بعدش پشیمون بشی
که دیگه هیچ فایده ای نداره
میدونی؟انتظار ادم و خسته میکنه؛نا امید میکنه
روز و شب ها گذشتن و ماه ها سالها گذشت و من هنوز منتظرم.........
مث اینکه اون خیلی وقت بود منتظربود این اتفاق بیفته
دیدگاه ها (۱)

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ!!! ﻭﻟﯽ ﮔﺎﻫـــــــﯽ... ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍ...

آرزوها مثل لباس می‌مونن گاهی وقتی بهشون میرسی که دیگه اندازت...

شراب جام چشمانت ، چقد گیراست دلبرجانسگ چشمت از آن شرب اش بسی...

تماشایت می‌کردمبا چشمانی کهلهجهِ بوسه داشتند ...

کیوت ولی خشن پارت ۷ا.ت در ذهنش :منم همونجا افتادم تو بغلش بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط