می آمد یار مست و تنها تنها

مــی آمــد یـار , مـسـت و تـنهـا تـنهـا
بــا نـرگــس پُـر خـمـار , رعـنـا رعـنـا

جَستـم که یکـی بــوسه ستانـم ز لبـش
فــریــاد بـــرآورد کـه یــغـمـا یـغـمـا
دیدگاه ها (۱)

دوستت دارم بیشتر از دیروز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط