مادر ای یکدانه و تنهاترین غم خوار من
مادر ای یکدانه و تنهاترین غم خوار من
از من عاشقتر به من دیوانه و بیمار من
وصف تو نتوان به صدها دفتر و دیوان نوشت
ای که وصفت روز و شبها تا ابد در کار من
پروراندی جان من با رنجهای بیشمار
کی شود قربانیت این جان بیمقدار من
خرج کردی عمر خود را تا بروید جان من
من به لطفت زندهام ای ابر باراندار من
شرح لطفت در ازل افسانهای ننوشته بود
جان به قربان تو ای زیباترین پندار من
قصه ننوشته مهر و وفا را خواندهای
ای که مهرت تا ابد در سینه تبدار من
دردهایم درد تو رنجم همه در جان تو
ای به دردم مرهم و ای مخزن اسرار من
هستیم هست از تو و نامم ز تو نامی گرفت
سبز میباشم ز تو ای سبزی افکار من
سالهای عمرت افزون از هزاران سال باد
سالهای عمر من قربانیت ای یار من
از من عاشقتر به من دیوانه و بیمار من
وصف تو نتوان به صدها دفتر و دیوان نوشت
ای که وصفت روز و شبها تا ابد در کار من
پروراندی جان من با رنجهای بیشمار
کی شود قربانیت این جان بیمقدار من
خرج کردی عمر خود را تا بروید جان من
من به لطفت زندهام ای ابر باراندار من
شرح لطفت در ازل افسانهای ننوشته بود
جان به قربان تو ای زیباترین پندار من
قصه ننوشته مهر و وفا را خواندهای
ای که مهرت تا ابد در سینه تبدار من
دردهایم درد تو رنجم همه در جان تو
ای به دردم مرهم و ای مخزن اسرار من
هستیم هست از تو و نامم ز تو نامی گرفت
سبز میباشم ز تو ای سبزی افکار من
سالهای عمرت افزون از هزاران سال باد
سالهای عمر من قربانیت ای یار من
۲.۰k
۰۷ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.